کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نافه دم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مشک نافه
لغتنامه دهخدا
مشک نافه . [ م ُ / م ِ ف َ / ف ِ ] (اِ مرکب ) گیاهی است که دانه و تخم آن بمانند مشک خوشبوی می باشد. (برهان ). نام گیاهی است که دانه و تخم آن به مانند مشک خوشبو باشدو همان مشکک است . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مشک زمین . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). وج...
-
مشک نافه
لغتنامه دهخدا
مشک نافه . [ م ُ / م ِ ک ِ ف َ / ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مشک خالص و بی غش . (برهان ) (آنندراج ). مشک خالص . (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی ) : زر به خروار و مشک نافه به کیل وز غلام و کنیز چندین خیل . نظامی (هفت پیکر ص 132).و رجوع به مشک و مشک ناب و ...
-
نافه گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹نافهگشای› [قدیمی] nāfegošā ۱. آنکه نافۀ مشک را بگشاید و بوی خوش پراکنده سازد؛ نافهگشاینده: ◻︎ هوا مسیحنفس گشت و خاک نافهگشای / درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد (حافظ: ۳۵۸).۲. [مجاز] خوشبوکنندۀ هوا.
-
نافه مشک
دیکشنری فارسی به عربی
مسک
-
نافه ٔ مشک یافتن
لغتنامه دهخدا
نافه ٔمشک یافتن . [ ف َ / ف ِ ی ِ م ُ / م ِ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از بلندآوازگی و نیک نامی و شهرت یافتن و نام نیک به هم رسانیدن . (برهان قاطع). کنایه از بلندآوازه شدن و نیک نامی یافتن . (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
جستوجو در متن
-
نیم سوخت
لغتنامه دهخدا
نیم سوخت . (ن مف مرکب ) نیم سوخته . نیم سوز : ز آتش خورشید شد نافه ٔ شب نیم سوخت قوت از آن یافت روز خوش دم از آن شد بهار.خاقانی .
-
حجت گویا
لغتنامه دهخدا
حجت گویا. [ ح ُج ْ ج َت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دلیل روشن : نافه گفتش یافه کم گو کآیت معنی مراست اینک اینک حجت گویا دم بویای من .خاقانی (از آنندراج ).
-
دم زدن
لغتنامه دهخدا
دم زدن . [ دَ زَ دَ ] (مص مرکب ) نفس زدن و نفس کشیدن . (ناظم الاطباء). تنفس . (ترجمان القرآن ). فروبردن و برآوردن نفس : اگرچه دلم دید چندین ستم نخواهم زدن جز به فرمانْت دم . فردوسی .بزد یک دم آن اژدهای پلیدتنی چند از آنها به دم درکشید. فردوسی .سیه مژ...
-
بوفروشی
لغتنامه دهخدا
بوفروشی . [ ف ُ ] (حامص مرکب ) بوی فروشی . شغل عطار و مشک فروش . عمل بوفروش : در چین سر زلف تو دربوی فروشی دم جز بخطا می نزند نافه ٔ آهو. ابن یمین .|| (اِ مرکب ) دکان عطار. محل فروش عطرها. و رجوع به بو و بوفروش شود.
-
عطسه زدن
لغتنامه دهخدا
عطسه زدن . [ ع َ س َ / س ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) عطسه دادن . عطسه کردن : گر تو از بوی مشک عطسه زنی هر که حاضر دعات بسراید. خاقانی .یرحمک اﷲ زد آسمان که دم صبح عطسه ٔ مشکین زد از صبای صفاهان . خاقانی .هر دم هزار عطسه ٔ مشکین زد از تری مغز جهان ز رایحه ٔ ...
-
نکهت
لغتنامه دهخدا
نکهت . [ ن َ هََ ] (ع اِ) بوی دهان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). نکهة : همانا که برزد یکی تیز دم شهنشاه از آن دم زدن شد دژم بپیچید و در جامه زو سر بتافت که از نکهتش بوی ناخوب یافت . فردوسی . || بوی خوش دهان . رجوع به نکهة شود : بوید به سحرگاهان از...
-
گربه ٔ زباد
لغتنامه دهخدا
گربه ٔ زباد. [ گ ُ ب َ / ب ِ ی ِ زَ / زُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) علامی در آئین اکبری نوشته که تراوش مستی جانوری است گربه آسا لختی بزرگتر از وی و پوز او درازتر از «سامترائی » از جمع اقسام او گزیده تر بود و آن چکیده زردی آمیز است و آن جانور در زیر د...
-
افتال
لغتنامه دهخدا
افتال . [ اِ ] (ن مف مرخم ، نف مرخم ) پراکنده و پاشیده و شکافته و دریده باشد. (برهان ).دریده و شکافته و پراکنده و پاشیده باشد. (هفت قلزم ). بمعنی پراکنده و شکافته و دریده و برافشانده و افتالیدن مصدر آن است . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). پراکنده و ...
-
خوش نفس
لغتنامه دهخدا
خوش نفس . [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ ف َ ] (ص مرکب ) آنکه نَفَس او خوش آیند وخوشبوی بود. (یادداشت مؤلف ). مبارک دم : از عباد ملک العرش نکوکارترین خوشخویی خوش سخنی خوش نفسی خوش حسبی . منوچهری .تا خوش نفسی بدست نارم بی پای بسر دویده خواهم . خاقانی .چون گشت ...
-
گشا
لغتنامه دهخدا
گشا. [ گ ُ ] (نف ) گشاینده . همیشه به صورت ترکیب آید: بخت گشا. بندگشا. بند و گشا. پاگشا. جهان گشا. چهره گشا. دل گشا. راه گشا. رگ گشا (فصاد). روزه گشا. روگشا. عالم گشا. عقده گشا. کارگشا. کشورگشا. گره گشا. گیتی گشا. مشکل گشا. نافه گشا. ولایت گشا : دم ا...