کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناظم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ناظم
/nāzem/
معنی
۱. کسی که کاری یا چیزی را نظموترتیب بدهد؛ نظمدهنده.
۲. (صفت) (ادبی) بهنظمآورنده؛ شاعر.
۳. در مدرسه، کسی که مسئول رسیدگی به نظم و انضباط دانشآموزان است.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. معاون
۲. شاعر، شعرباف
دیکشنری
governor
-
جستوجوی دقیق
-
ناظم
واژگان مترادف و متضاد
۱. معاون ۲. شاعر، شعرباف
-
ناظم
فرهنگ فارسی معین
(ظِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - نظم دهنده ، ترتیب دهنده . 2 - به نظم آورنده ، شاعر. 3 - مسئول نظم و ترتیب در مدارس یا مؤسسات .
-
ناظم
لغتنامه دهخدا
ناظم . [ ظِ ] (اِخ ) عبداﷲ شیرازی (میرزا...).از شاعران قرن سیزدهم هجری است در نسخه ٔ خطی تذکره ٔثمر تألیف ثمر نائینی موجود در کتابخانه ٔ مجلس از او ذکری رفته است . رجوع به فرهنگ سخنوران ص 590 شود.
-
ناظم
لغتنامه دهخدا
ناظم . [ ظِ ] (اِخ ) علی بن علی اکبر ایروانی ، از شاعران است و در تذکره ٔ خطی «نامه ٔ فرهنگیان » از او ذکری شده است . رجوع به فرهنگ سخنوران ص 590 شود.
-
ناظم
لغتنامه دهخدا
ناظم . [ ظِ ] (اِخ ) نصیرالدوله ناظم الملک جین قلیج بهادر ظفرجنگ از پارسی گویان قرن سیزدهم هندوستان است و به روایت مؤلف صبح گلشن «در نظم اشعار با میرزا محمدحسن قتیل مشاورت می کرد». او راست :تیر نگاه مست تو دانی کجا نشست بر دل نشست و خوب نشست و بجا ن...
-
ناظم
لغتنامه دهخدا
ناظم . [ ظِ ] (ع ص ، اِ) شاعر. آنکه سخن را موزون کند. (ناظم الاطباء). درکشنده ٔ سخن در وزن . (آنندراج ). شعرگوینده . (ناظم الاطباء). مقابل ناثر. || کسی که مروارید را به رشته کشد. (ناظم الاطباء). به رشته کشنده ٔ مرواریدها و جز آنها. (فرهنگ نظام ). || ...
-
ناظم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] nāzem ۱. کسی که کاری یا چیزی را نظموترتیب بدهد؛ نظمدهنده.۲. (صفت) (ادبی) بهنظمآورنده؛ شاعر.۳. در مدرسه، کسی که مسئول رسیدگی به نظم و انضباط دانشآموزان است.
-
ناظم
دیکشنری فارسی به عربی
رييس الجلسة
-
واژههای مشابه
-
کهریز ناظم
لغتنامه دهخدا
کهریز ناظم . [ ک َ ظِ ] (اِخ ) دهی از دهستان آورزمان است که در شهرستان ملایر واقع است و 446 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ابن ناظم
لغتنامه دهخدا
ابن ناظم . [ اِ ن ُ ظِ ] (اِخ ) بدرالدین محمدبن محمدبن مالک .ادیب نحوی ، فرزند ابن مالک صاحب الفیه . او علاوه بر ادب در فقه و اصول نیز دست داشت . و علوم ادبیه را درشام نزد پدر آموخت و پس از نقار و کدورتی میان پسر و پدر به بعلبک رفت و بتدریس اشتغال ور...
-
حسین ناظم
لغتنامه دهخدا
حسین ناظم . [ ح ُ س َ ن ِ ظِ ] (اِخ ) رجوع به حسین داغستانی شود.
-
ناظم تبریزی
لغتنامه دهخدا
ناظم تبریزی . [ ظِ م ِ ت َ ] (اِخ ) محمد صادق ، معروف به صادقا. نصرآبادی آرد: «ساکن عباس آباد اصفهان بود... فی الجمله تحصیلی کرده بود، خود را از قید تعلق فارغ ساخت مدتی در مکه ٔ معظمه ساکن شده بود و اوقات صرف عبادت و مجالست اهل حال می کرد، تذکره ٔ مخ...
-
ناظم خلوت
لغتنامه دهخدا
ناظم خلوت . [ ظِ م ِ خ َوَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) داروغه ٔ خلوتخانه . (آنندراج ). کسی که نظم خلوتخانه ٔ شاهی را عهده ار است .
-
ناظم شیرازی
لغتنامه دهخدا
ناظم شیرازی . [ ظِ م ِ ] (اِخ ) معروف به نظاما. از شاعران قرن یازدهم هجری و معاصر باصفویه است ، به روایت نصرآبادی به شغل بنائی اشتغال داشته و مدتی سالم تخلص می کرده سپس تخلص ناظم را اختیار کرده است . او راست :خرامش گرچه در هر گام صیدی در کمین داردنگا...