کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناشک
لغتنامه دهخدا
ناشک . [ ش ِ ] (ص ، اِ) قرض دار. وامدار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). قرض دار را گویند و نشنک و نلشک نیز گفته اند، و ناشنک به کسر شین هم در رشیدی آورده اما در دیگر کتب به شین معجمه و کاف تازی بدون نون بعد شین نوشته اند. (آنندراج ). آقای دکتر معین در ...
-
جستوجو در متن
-
نلشک
لغتنامه دهخدا
نلشک . [ ن ِ ل ِ ] (ص ، اِ) مردم وام دار و قرض دار. (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قرض دار. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (رشیدی ). ناشنگ . (رشیدی ). نلسک با سین بی نقطه نیز هست و به جای لام بای ابجد [ نبسک ، نبشک ] هم به نظر آمده است . (برهان قاط...
-
ناچخ
لغتنامه دهخدا
ناچخ . [ چ َ ] (اِ)تبرزین . || سنان و نیزه ٔ دوشاخه . پیکان دوشاخه . || نیزه . نیزه ٔ کوچک . صاحب برهان قاطع آرد: تبرزین را گویند و آن نوعی از تبر است که سپاهیان بر پهلوی زین اسب بندند و بعضی گویند سنانی است که سر آن دو شاخ باشد و نیزه ٔ کوچک را نیز ...