کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناسزا گفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رده گفتن
لغتنامه دهخدا
رده گفتن . [ رَدْ دَ / دِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) ناسزا و بد گفتن به بزرگان و پیشوایان دین . (ناظم الاطباء). گفتن سخنی که کفر آرد. (یادداشت مؤلف ).
-
نافرجام گفتن
لغتنامه دهخدا
نافرجام گفتن . [ ف َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) لغو گفتن . (دهار). فحش گفتن . (از معجم اللغة). رفث . لاغیه .لغی . (مجمل اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). قذع . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ناسزا گفتن . بیهوده گفتن .
-
جفا گفتن
لغتنامه دهخدا
جفا گفتن . [ ج َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) توبیخ و ملامت سخت کردن . دشنام و ناسزا گفتن : یعقوب علی بن الحسن الدرهمی را بنشاند و بسیار جفا گفت . (تاریخ سیستان ). و عبدوس را نیز خوانده و بسیار جفا گفته . (تاریخ بیهقی ). امیر پشیمان شده بود از هر چه رفت بدین...
-
دشنام گفتن
لغتنامه دهخدا
دشنام گفتن . [ دُ گ ُ ت َ ](مص مرکب ) دشنام دادن . ناسزا گفتن . سقط گفتن : منجمی به خانه درآمد یکی مرد بیگانه را دید با زن او بهم نشسته ، دشنام و سقط گفت . (گلستان سعدی ).چو دشنام گویی دعا نشنوی بجز کشته ٔ خویشتن ندروی . سعدی .استقذاف ؛ دشنام گفتن خو...
-
زشت گفتن
لغتنامه دهخدا
زشت گفتن . [ زِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) تشنیع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اِعراب . (منتهی الارب ). بدزبانی کردن . ناسزا گفتن . بدگوئی کردن : هر آنجا که آواز او آمدی ازاو زشت گفتی و طعنه زدی . دقیقی .و خطیبان را گفت ، وی را زشت گفتند. (تاریخ بیهقی چ اد...
-
سرد گفتن
لغتنامه دهخدا
سرد گفتن . [ س َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) درشت و ناسزا گفتن . دشنام گفتن : و این مهتران را که رنجه نیارستندی داشتن دشنام دادندی و سرد گفتندی و خیو بر رویشان انداختندی . (ترجمه ٔتاریخ طبری ). و دوستی با تو حرام کردم که تو به انجمن محمد شوی و چون او در انج...
-
بد گفتن
لغتنامه دهخدا
بد گفتن . [ ب َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب )... از کسی ؛ عیب کردن او. عیب و نقص او گفتن . تندید. (یادداشت مؤلف ). بدگویی کردن . بهتان زدن . افترا نهادن . (از ولف ) : هر بزرگی که بفضل و بهنر گشت بزرگ نشود خرد به بد گفتن بهمان و فلان . فرخی .بد گفتن اندر آن ک...
-
لن ترانی گفتن
لغتنامه دهخدا
لن ترانی گفتن . [ ل َ ت َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ٔ فارسی زبانان ، ناسزا و درشت گفتن . بد و بیراه گفتن . درشت و خشن گفتن . سخنان درشت گفتن . سخنانی درشت و دشنام گونه گفتن . و رجوع به لن ترانی شود که مأخوذ از آیه ٔ شریفه ٔ «قال لن ترانی ول...
-
revile
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلخ، ناسزا گفتن، فحش دادن ناسزا
-
reviles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجازات می کند، ناسزا گفتن، فحش دادن ناسزا
-
reviling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجازات، ناسزا گفتن، فحش دادن ناسزا
-
reviled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دروغ گفتن، ناسزا گفتن، فحش دادن ناسزا
-
اقسم
دیکشنری عربی به فارسی
ناسزا , سوگند خوردن , قسم دادن , فحش , ناسزا گفتن
-
swear
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوگند، ناسزا، عهد، فحش دادن، سوگند خوردن، ناسزا گفتن، قسم دادن، عهد کردن
-
شتم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] šatm دشنام دادن؛ فحش دادن؛ ناسزا گفتن.