کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نادروده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نادروده
لغتنامه دهخدا
نادروده . [ دُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) دروده نشده . دروناکرده . نادرویده .
-
جستوجو در متن
-
ندروده
لغتنامه دهخدا
ندروده . [ ن َ دُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نادروده . نادرویده . دروناشده . مقابل دروده . رجوع به دروده شود.
-
محصد
لغتنامه دهخدا
محصد. [ م ُ ص َ ] (ع ص ) زراعت نادروده ٔ خشک شده . || رسن محکم تافته شده : حبل محصد. || مرد استواررأی : رجل محصدالرأی . (منتهی الارب ).
-
محاقلة
لغتنامه دهخدا
محاقلة. [ م ُ ق َ ل َ ] (ع مص ) فروختن کشت سبز دانه نبسته . || فروختن کشت را با خوشه ٔ نادروده به گندم . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زراعت کردن بر نصیب معلوم از ثلث و ربع و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گندم در عوض کرایه ٔ زمین گر...
-
مجر
لغتنامه دهخدا
مجر. [ م َ ](ع اِ) بچه ٔ شکم شتر و گوسپند و جز آن . آنچه در شکم حیوانات آبستن چون شتر و گوسفند است . (از اقرب الموارد). || سود و ربا. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ربا و افزونی . (از اقرب الموارد). || خرد و گویند ما به مجر؛ ای عقل ....
-
بث
لغتنامه دهخدا
بث . [ ب َث ث ] (ع مص ) آشکار کردن راز و اندوه سخت . (ترجمان القرآن جرجانی ) (غیاث اللغات ) (تاج المصادر بیهقی ). بازگفتن آنچه در اندرون است . (از اقرب الموارد). آشکار کردن . (فرهنگ نظام ). || پراکنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان القر...
-
ادیب صابر
لغتنامه دهخدا
ادیب صابر. [ اَ ب ِ ب ِ ] (اِخ ) الاجل الافضل شهاب الدین شرف الادباء صابربن اسمعیل الترمذی رحمةاﷲ علی قبره . ادیبی اریب و فاضلی است شاه سپاه بلاغت و امیر سریر براعت و ارباب هنر و فضل بتقدم او اعتراف نموده و از دریای فضایل او اغتراف کرده و انوری او را...