کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نابیوسان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نابیوسان
/nābiyusān/
معنی
ناگاه؛ ناگهان: ◻︎ برآمد یکی نابیوسان نبرد / که دریا همه خون شد و دشت گرد (اسدی: ۱۷۰).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نابیوسان
فرهنگ فارسی معین
(ق .) ناگاه ، ناگهان .
-
نابیوسان
لغتنامه دهخدا
نابیوسان . [ ب َ ] (نف ، مرکب ، ق مرکب ) ناگاه . غافل . (برهان قاطع). غفلةً. فجاءة. غیرمنتظر. غیر متوقع. غیرمترقب . غیرمترقبه . غیرمترصد. فُجائی . مفاجا. نااندیشیده . بدون مقدمه : رای زدند و گفتند که نااندیشیده و نابیوسان چنین حالی بیفتاد و این بخود ...
-
نابیوسان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) ‹نابیوس› [قدیمی] nābiyusān ناگاه؛ ناگهان: ◻︎ برآمد یکی نابیوسان نبرد / که دریا همه خون شد و دشت گرد (اسدی: ۱۷۰).
-
جستوجو در متن
-
بیوسان
لغتنامه دهخدا
بیوسان . [ ب َ ] (نف ) در حال انتظار و امیدواری . منتظر. مترصد. مترقب . امیدوار. (یادداشت مؤلف ). مقابل نابیوسان : و مردن مفاجا، به سبب اندوه و بیم نابیوسان کمتر از آن باشد که از شادی بیوسان ، از بهر آنکه حرکت روح به سبب شادی بسوی بیرون است و بسبب ب...
-
ناگمان
لغتنامه دهخدا
ناگمان . [ گ ُ ] (ق مرکب ) بی گمان . بی شک . بی خیال . بی شبهه . || غیرمترقب . نابیوسان .
-
نامترقب
لغتنامه دهخدا
نامترقب . [ م ُ ت َ رَق ْ ق َ ] (ص مرکب ) نابیوسان . نامنتظر. بخلاف انتظار. ناگهانی .
-
نامنتظر
لغتنامه دهخدا
نامنتظر. [ م ُ ت َ ظَ ] (ص مرکب ) نامترقب . نابیوسان . بخلاف انتظار. نامتوقع.
-
نابیوس
لغتنامه دهخدا
نابیوس . [ ب َ ] (ق مرکب ) ناگهان . فجاءة. بغتةً. (مقدمه ٔ جهانگشای جوینی ). رجوع به بیوسیدن و نابیوسان شود.
-
بلاانتظار
لغتنامه دهخدا
بلاانتظار. [ ب ِ اِ ت ِ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + لا (نفی ) + انتظار) بدون انتظار. (فرهنگ فارسی معین ). اتفاقاً. غیرمنتظر. نابیوسان .
-
غفلةً
لغتنامه دهخدا
غفلةً. [ غ َ ل َ تَن ْ ] (ع ق ) غافلانه . بدون تأمل . بدون ملاحظه . به ناگاه . بیخبر. بی اندیشه و بدون فکر. (ناظم الاطباء). ناگهان . ناگاه . ناگه . نابیوسان .- غفلةً داخل شدن ؛ سرزده داخل شدن .رجوع به غفلت و غفلة شود.
-
نااندیشیده
لغتنامه دهخدا
نااندیشیده . [ اَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ، ق مرکب ) مقابل اندیشیده . بدون تفکر و تعمق .- سخن نااندیشیده ؛ سخن نسنجیده . سخن ناسنجیده و بدون تأمل : سخن نااندیشیده مگوی تا در رنج نادانسته نیفتی . (سندبادنامه ص 339). کنیزک با خود اندیشید که سخن نااندیشی...
-
نانیوشان
لغتنامه دهخدا
نانیوشان . [ نیو ] (نف مرکب ، ق مرکب ) ناشنیده . بی اطلاع . (انجمن آرا) (برهان قاطع). || در برهان قاطع و چند فرهنگ دیگر به معنی «ناگهان و بی خبر» و در انجمن آرا به معنی «ناگاه و غافل و بی خبر» آمده است و ظاهراً تصحیف نابیوسان است . رجوع به برهان قاطع...
-
مفاجا
لغتنامه دهخدا
مفاجا. [ م ُ ] (از ع ، ق ) مخفف مفاجات به معنی ناگاه .(غیاث ) (آنندراج ). نابیوسان . ناگه . ناگهان . ناگاهان . فجاءةً. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اندوهم از آن است که یک روز مفاجاآسیبی از این دل بفتد بر جگر آید. فرخی .پنج چیز است که چون به مردم رسد...
-
ناگهان
لغتنامه دهخدا
ناگهان . [ گ َ ] (ق مرکب ) ناگاه . ناگه . بغتةً. بی خبر. دفعةً. غفلةً. یکباره . غیرمترقب . نابیوسان : ای دریغا که موردزار مراناگهان بازخورد برف وغیش . کسائی .به کیخسرو از من نماند جهان به سر بر فرودآیمش ناگهان . فردوسی .بر این بر نیامد بسی روزگارکه ب...