کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نابگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نابگاه
/nābegāh/
معنی
= نابهگاه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
inopportune, unforeseen, untoward
-
جستوجوی دقیق
-
نابگاه
لغتنامه دهخدا
نابگاه . [ ب ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) بی وقت . خارج از وقت . نه بوقت خویش . نه به زمان خویش . نابوقت . مقابل بوقت . || نابجای . نابموقع. نه بجای خویش .
-
نابگاه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) nābegāh = نابهگاه
-
جستوجو در متن
-
نابگه
لغتنامه دهخدا
نابگه . [ ب ِ گ َه ْ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) نابگاه . رجوع به نابگاه شود.
-
ناگاج
لغتنامه دهخدا
ناگاج . (ق مرکب ) بر وزن و معنی ناگاه است و بیکبار هم گویندش . (برهان قاطع). تبدیل ناگاه است . (انجمن آرا). مبدل ناگاه است . (فرهنگ نظام ). ناگاه . (غیاث اللغات ). || بیوقت . نابگاه . نابهنگام .ناگاه . رجوع به همین کلمه شود.
-
گاه
لغتنامه دهخدا
گاه . (پسوند) این مزیدببعضی کلمات ملحق شود و معنی زمان دهد : آب انگور خزانی را خوردن گاه است که کس امسال نکرده ست مر او را طلبی . منوچهری .وقت سحرگاه فراشی آمد مرا بخواند برفتم . (تاریخ بیهقی ). و هم در شب رسولی نامزد کردند، مردی علوی وجیه از محتشمان...
-
ناگاه
لغتنامه دهخدا
ناگاه . (ق مرکب ) بی خبر. غفلةً. بغتةً. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). بی خبر. دفعةً. فوراً. بیکبار. غافل . (از ناظم الاطباء). ناکاج . فجاءةً. بداهةً. نابیوسان . ناگهان . ناگه . ناگاهان .به ناگه . به ناگاه . به ناگاهان . به ناگهان : شاکر نعمت نبودم یا...
-
ی
لغتنامه دهخدا
ی . [ ای ] (حرف ) یاءدیگری که در نظم و نثر متقدمان شایع بوده است یاء ممال است و چون آن را با یاء مجهول قافیه می کرده اند می توان آن را از یاآت مجهول شمرد. اصل این یاء عبارت است از الف مقصوره یا ممدوده ای که در آخر کلمات عرب واقع می شود و فارسی زبانان...