کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نابغة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نابغة
لغتنامه دهخدا
نابغة. [ ب ِ غ َ ] (ع ص ) مرد بزرگ شأن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد بزرگ مرتبه . (ناظم الاطباء). مرد عظیم الشان . (المنجد) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). || مُجید. فصیح . (المنجد). شاعر غراء. (آنندراج ). شاعری که از شعر ارثی نداشته باشد و شعر ...
-
واژههای مشابه
-
نابغه
واژگان مترادف و متضاد
پراستعداد، پرنبوغ، ذکی، هوشمند ≠ منگل
-
نابغه
فرهنگ فارسی معین
(بِ غ ) [ ع . نابغة ] (اِفا.) 1 - بزرگ ، بزرگوار. 2 - کسی که دارای هوش و استعداد فوق العاده باشد. ج . نوابغ .
-
نابغه
لغتنامه دهخدا
نابغه . [ ب ِ غ َ ] (اِخ ) بنت عبداﷲ. مادر عمروبن عاص است . زن آوازخوان بدنامی بود. ابوالفرج اصفهانی آورده است : زنی از شیعیان علی به عمروعاص هنگام خطبه خواندن اعتراضی کرد و عمروعاص به او پرخاش کرد که : «بس کن ای پیرزن گمراه ، سخنت را کوتاه کن که عقل...
-
نابغه
لغتنامه دهخدا
نابغه . [ ب ِ غ َ ] (اِخ ) نابغه ٔ بنی تغلب ، نامش حارث بن غزوان است و در ص 225 الموشح اشارتی به نام اوست . رجوع به حارث شود.
-
نابغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: نابغَة، جمع: نوابغ] nābeqe ۱. کسی که دارای هوش و استعداد فوقالعاده باشد.۲. [قدیمی] بزرگ و عظیمالشٲن.۳. [قدیمی] فصیح.
-
نابغه
دیکشنری فارسی به عربی
ساحر , عبقري
-
نابغه
واژهنامه آزاد
فرهوش. چون «زرپوش» خوانده می شود.
-
نابغه ٔ جعدی
لغتنامه دهخدا
نابغه ٔ جعدی . [ ب ِ غ َ ی ِ ج َ ] (اِخ ) از شاعران قوی طبع جاهلیت و اسلام است . در نام و نسب جعدی اختلاف است . ابوالفرج اصفهانی نام او را حیان بن قیس بن عبداﷲ... آورده است و صاحب ریحانة الادب : قیس بن عبداﷲ، یا قیس بن کعب بن عبداﷲ . و صاحب قاموس الا...
-
نابغه ٔ ذبیانی
لغتنامه دهخدا
نابغه ٔ ذبیانی . [ ب ِ غ َ ی ِ ذُب ْ ] (اِخ ) از اعاظم سخنوران عرب در عهد جاهلیت است . ابوالفرج اصفهانی نام و نسب او را چنین آرد: زیادبن معاویةبن ضباب بن جناب بن یربوع بن غیظبن مرةبن عوف بن سعدبن ذبیان بن بغیض بن ریث بن غطفان بن سعدبن قیس بن عیلان بن...
-
نابغه ٔ شیبانی
لغتنامه دهخدا
نابغه ٔ شیبانی . [ ب ِ غ َ ی ِ ش َ ] (اِخ ) عبداﷲبن مخارق بن سلیم بن حضیرة بن قیس معروف به نابغه ٔ شیبانی ، از قبیله ٔ بنی شیبان است و از شاعران بدوی و معاصر و مداح دولت اموی است . در بادیه زندگی می کرد. و هر چندگاه به شام می آمد و خلفای بنی امیه را ...
-
جستوجو در متن
-
nonevilness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نابغه
-
negroism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نابغه