کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میع
لغتنامه دهخدا
میع. [ م َ ] (ع مص ) روان شدن چیزی بر روی زمین و به آرامی پهن گردیدن . (ناظم الاطباء). روان و تنک گردیدن چیزی بر زمین چون روغن و مسکه و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لوئه رفتن . || رفتن چیزی ریخته چون آب و روغن و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ...
-
جستوجو در متن
-
میعة
لغتنامه دهخدا
میعة. [ م َ ع َ ] (ع مص ) رفتن اسب وروان شدن و شادمان رفتن آن . (ناظم الاطباء). رفتن اسب . (منتهی الارب ). و رجوع به میع شود. || رفتن چیزی ریخته چون آب و روغن و جز آن . (منتهی الارب ). میع. رفتن چیزی چون آب و روغن . (یادداشت مؤلف ).
-
گداختن
لغتنامه دهخدا
گداختن . [ گ ُ ت َ ] (مص ) آب کردن . ذوب کردن . حل کردن میعان فلزی یا برف و یخ بوسیله ٔ حرارت . مَیع. تَمَیﱡع: فِتنَه ؛ گداختن و در آتش انداختن سیم و زر جهت امتحان . اصطهار؛ گداختن چیزی را. صَهر؛ گداختن چیزی را. صَلج ؛ گداختن سیم را. جَمل ؛ گداختن پی...
-
رفتن
لغتنامه دهخدا
رفتن . [ رَ ت َ ] (مص ) حرکت کردن . خود را حرکت دادن . (ناظم الاطباء). روان شدن از محلی به محل دیگر. (ازناظم الاطباء). خود را منتقل کردن از جایی به جایی . نقل کردن از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر. راه رفتن . مشی . (یادداشت مؤلف ). مشی . (دهار) (ترجمان الق...