میع. [ م َ ] (ع مص ) روان شدن چیزی بر روی زمین و به آرامی پهن گردیدن . (ناظم الاطباء). روان و تنک گردیدن چیزی بر زمین چون روغن و مسکه و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لوئه رفتن . || رفتن چیزی ریخته چون آب و روغن و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سیلان . جریان . (یادداشت مؤلف ). روان شدن آب و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). || گداخته شدن روغن . (ناظم الاطباء). گداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب شدن . ذوب شدن . مذاب گشتن . (یادداشت مؤلف ). گداخته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || رفتن اسب و روان شدن و شادمان رفتن آن . (ناظم الاطباء). رفتن اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.