کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میخ زده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
میخ کوب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مسمار
-
با میخ کوبیدن
دیکشنری فارسی به عربی
مسمار
-
با میخ الصاق کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مسمار
-
بهم میخ زدن
دیکشنری فارسی به عربی
مسمار
-
میخ سرپهن کوچک
دیکشنری فارسی به عربی
مسمار
-
میخ ته کفشهای ورزشی
دیکشنری فارسی به عربی
مربط
-
میخ نوک تیز
دیکشنری فارسی به عربی
حربة
-
کوبیدن(میخ وغیره)
دیکشنری فارسی به عربی
دافع
-
میخ سیاه/بنفش
لهجه و گویش تهرانی
نوعی میخ
-
سیخ و میخ
فرهنگ گنجواژه
ابزار، فلزات، بی حرکت، ایستادن، وسائل آهنی کوچک.
-
نوعی میخ که از وسط پهن شده بیاشد
دیکشنری فارسی به عربی
مسمار
-
جستوجو در متن
-
مسکوک
لغتنامه دهخدا
مسکوک . [ م َ ] (ع ص ) سکه زده شده . (آنندراج ). سکه زده . مضروب (زر یا سیم ): زر مسکوک . فضه ٔ مسکوک . سیم مسکوک : معیرالممالک یک دانگ از وزن عباسی را کم نموده ، عباسی را شش دانگ مسکوک ... نموده . (تذکرة الملوک ص 23). طلا، مسکوک از قرار مثقالی پنجاه...
-
میخی
لغتنامه دهخدا
میخی . (ص نسبی ) منسوب به میخ . آنچه نسبت به میخ دارد. شبیه میخ . مانند میخ .- خط میخی . رجوع به ذیل کلمه ٔ خاورشناسی و خط شود.|| در اصطلاح متصوفه ، خرقه و جبه ٔ درویشان و آن را هزار میخی نیز گویند. (آنندراج ) (از برهان ).نوعی از جبه و خرقه ٔ درویشا...
-
صرنج
لغتنامه دهخدا
صرنج . [ ] (معرب ، اِ) معرب سرنج : به نوبت زدن بهر والا ولنج زده میخ جهل از دو جانب صرنج . نظام قاری (دیوان ص 192).رجوع به سرنج شود.
-
لنج
لغتنامه دهخدا
لنج .[ ل َ ] (اِ) ظاهراً نسیجی است چون والا : به نوبت زدن بهر والا و لنج زده میخ حمل از دو جانب صرنج .نظام قاری (دیوان البسه ص 192).