کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکثر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مکثر
/mokser/
معنی
توانگر؛ مالدار؛ بسیارمال.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکثر
فرهنگ فارسی معین
(مُ ثِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - بسیارآورنده . 2 - آن که بسیار نویسد. 3 - توانگر، مال دار.
-
مکثر
لغتنامه دهخدا
مکثر. [ م ُ ث ِ ] (ع ص ) مرد مالدار. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مرد مالدار و توانگر. (ناظم الاطباء) : زیرک گفت رمه ای که حافظش من بودم رمه سالاری داشت مکثر، به اجناس و نقود اموال مستظهر. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 140). || مقابل مُق...
-
مکثر
لغتنامه دهخدا
مکثر. [ م ُ ک َث ْ ث َ ] (ع ص ) هر چیز افزوده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تکثیر شود.
-
مکثر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mokser توانگر؛ مالدار؛ بسیارمال.
-
واژههای همآوا
-
مکسر
واژگان مترادف و متضاد
خرد، شکسته ≠ سالم
-
مکسر
فرهنگ فارسی معین
(مُ کَ سَّ) [ ع . ] (اِمف .) شکسته شده ، درهم شکسته .
-
مکسر
فرهنگ فارسی معین
(مَ س ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای شکستن . 2 - جای آزمایش چیزی . ج . مکاسر.
-
مکسر
فرهنگ فارسی معین
(مُ کَ سِّ) [ ع . ] (اِمف .) شکننده .
-
مکسر
لغتنامه دهخدا
مکسر. [ م َ س ِ ] (ع اِ) جای شکستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جای شکستن از هر چیزی . (از اقرب الموارد). || جای آگاهی و آزمایش چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جای آگاهی و خبرت و آزمایش چیزی . (ناظم الاطباء).- رجل ص...
-
مکسر
لغتنامه دهخدا
مکسر. [ م ُ ک َس ْ س َ ] (ع ص ) شکسته . (ناظم الاطباء). درهم مکسر؛ درمی شکسته . (مهذب الاسماء). || جمعی که بنای واحدش متغیر گردد. (ناظم الاطباء). جمع مکسر را قاعده ٔ خاصی نیست و بناء واحد آن بر هم می خورد چنانکه جمع رجل و اسد، رجال و اُسد گردد. || رو...
-
مکسر
لغتنامه دهخدا
مکسر.[ م ُ ک َس ْ س ِ ] (ع ص ) بسیار شکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که می شکند چیزی را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تکسیر شود. || آن که می شکند و شکست می دهد دشمن را. (ناظم الاطباء). || یکی از پانزده درد که صاحبان نامند و صاحب نصاب الصبیان آ...
-
مکسر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mokassar = جمع 〈 جمعِ مکسر
-
جستوجو در متن
-
مجید
لغتنامه دهخدا
مجید. [ م ُ ] (ع ص ) خداوند اسب نیکورو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صاحب جواد یعنی اسب پیش تاز خوب . ج ، مجاوید. (از اقرب الموارد). || کسی که چیز نیکو و جید می آورد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).- شاعر مجید ؛ اشعار نیکو گوینده . (منتهی الارب )...