کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکاوحت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مکاوحت
/mokāvehat/
معنی
۱. با هم جنگوستیز کردن.
۲. یکدیگر را دشنام دادن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. جدل، جنگ، جروبحث، مخالفت، ستیز، ستیزه، کارزار، محاربه، مجادله، مناقسه
۲. ناسزاگویی
۳. چیرگی، غلبه
۴. چیره شدن، غالب گشتن
۵. جنگ کردن، ستیزه کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکاوحت
واژگان مترادف و متضاد
۱. جدل، جنگ، جروبحث، مخالفت، ستیز، ستیزه، کارزار، محاربه، مجادله، مناقسه ۲. ناسزاگویی ۳. چیرگی، غلبه ۴. چیره شدن، غالب گشتن ۵. جنگ کردن، ستیزه کردن
-
مکاوحت
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ حَ) [ ع . مکاوحة ] (مص م .) 1 - زد و خورد کردن . 2 - به یکدیگر دشنام دادن .
-
مکاوحت
لغتنامه دهخدا
مکاوحت . [ م ُ وَ / وِ ح َ ] (از ع ، اِمص ) با هم جنگ کردن . محاوبه . منازعه . مکاوحة : این همه اسباب منازعت و مکاوحت از بهر حطام دنیا به یک سو نهادند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 187). موجب این مکاوحت و اسباب این مکاشفت چیست . (سندبادنامه ص 241). از این و...
-
مکاوحت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مکاوَحَة] ‹مکاوحه› [قدیمی] mokāvehat ۱. با هم جنگوستیز کردن.۲. یکدیگر را دشنام دادن.
-
واژههای همآوا
-
مکاوحة
لغتنامه دهخدا
مکاوحة. [ م ُ وَ ح َ ] (ع مص ) جنگ کردن با هم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مکاوحت شود. || چیره گردیدن در کارزار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جنگ کردن با کسی و بر او چیره شدن . (از اقرب الموارد). || با کسی دشنام دادن . (دهار). با هم د...
-
جستوجو در متن
-
مجادله
واژگان مترادف و متضاد
آشوب، جدال، جروبحث، جنگ، خصومت، دعوا، ستیزه، کشمکش، مجادلت، مکاوحت، مناقشه، نزاع ≠ مصالحه
-
مکاوحات
لغتنامه دهخدا
مکاوحات . [ م ُ وَ / وِ ] (از ع ، اِ)ج ِ مکاوحة. ستیزه ها. ستیزگیها. منازعات : به حرمتی هرچه تمامتر در خانه ٔ خود بنشست و از معرض مخاصمات و مکاوحات اجتناب نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 434). و رجوع به مکاوحة و مکاوحت شود.
-
مکاوحة
لغتنامه دهخدا
مکاوحة. [ م ُ وَ ح َ ] (ع مص ) جنگ کردن با هم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مکاوحت شود. || چیره گردیدن در کارزار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جنگ کردن با کسی و بر او چیره شدن . (از اقرب الموارد). || با کسی دشنام دادن . (دهار). با هم د...
-
نفار
لغتنامه دهخدا
نفار. [ ن ِ ] (ع مص ) رمیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ترسیدن و دور گردیدن . (منتهی الارب ). نفور. نفر. نفران . (المنجد). رجوع به نَفر شود. || فزع کردن . (از متن اللغة). || منافرت . (یادداشت مؤلف ). رمندگی . اسم مصدر است ، گویند: فی الدابة نفا...
-
مکافحت
لغتنامه دهخدا
مکافحت . [ م ُف َ / ف ِ ح َ ] (از ع ، اِمص ) مکافحة. با کسی رویاروی جنگ کردن . رویاروی شمشیر زدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : از این واقعه ٔ هایل جهان بر او تنگ شد جز مکافحت و مکاوحت چاره ندید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 35). چون این جواب به...
-
مکاشفت
لغتنامه دهخدا
مکاشفت . [ م ُ ش َ / ش ِ ف َ ] (از ع ، مص ) مکاشفة. دشمنی آشکار کردن . آشکارا خصومت ورزیدن . خصومت علنی : آن مکاشفت میان وی و آن امیرابوالفضل بیفتاد. (تاریخ سیستان ). چون به مکاشفت و دشمنی آشکارا کاری بسیار نرود و به زرق و افتعال دست زده اند. (تاریخ ...
-
حطام
لغتنامه دهخدا
حطام . [ ح ُ ] (ع اِ)ریزه و شکسته ٔ هر چیزی خشک . (منتهی الارب ). گیاه خشک . ریزه ٔ کاه خرد شکسته شده . و ریزه ٔ گیاه و جز آن و ریزه ٔ هر چیز. (غیاث ). شکسته و ریزه ٔ گیاه و جز آن . (مهذب الاسماء). خرده و شکسته و پوسیده و ریزیده شده .قال اﷲ : ثم یکون...
-
منازعت
لغتنامه دهخدا
منازعت . [ م ُ زَ / زِ ع َ ] (از ع ، اِمص ) مأخوذ از تازی ، ستیزگی و خصومت و کشاکش در برآوردن حق . ادعا و نزاع . جنگ و جدال سخت . منازعه . (از ناظم الاطباء). در چیزی کوشیدن و با کسی در برآوردن حق خود کشاکش کردن . خصومت کردن . (از غیاث ). منازعة : هم...