کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَسْجِدِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مَسْجِدِ
فرهنگ واژگان قرآن
مسجد - سجده گاه - محل سجده (کلمه مسجد اسم مکاني است که سجده در آن انجام ميشود ، مانند خانهاي که بخاطر سجده براي خدا ساخته ميشود ، و اگر اعضاء سجده را که عبارتند از پيشاني و دو کف دست و دو سر زانو و نوک شست پاها ، مسجد مينامند براي اين است که اينها ني...
-
واژههای مشابه
-
مسجد
واژگان مترادف و متضاد
سجدهگاه، عبادتگاه، مسکت، مسگت، مصلا، نمازگاه، نمازخانه
-
مسجد
فرهنگ واژههای سره
مزگِت
-
مسجد
فرهنگ فارسی معین
(مَ جِ) [ ع . ] (اِ.) جای سجده ، محل عبادت . ج . مساجد.
-
مسجد
لغتنامه دهخدا
مسجد. [ م َ ج ِ ] (ع اِ) فراء گوید در باب نصر چه اسم و چه مصدر، بروزن مَفعَل است مگر لغاتی چند که با کسر آمده چون مسجد و مطلع و مشرق و... (از منتهی الارب ). محل و موضعی که در آنجا سجده کنند و هر محلی که در آن عبادت کنند، و از آن جمله است اطلاق مسجد ب...
-
مسجد
لغتنامه دهخدا
مسجد. [ م َ ج ِ] (ع مص ) سر بر زمین نهادن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
مسجد
لغتنامه دهخدا
مسجد. [ م َ ج َ ] (ع اِ) پیشانی . (منتهی الارب ). پیشانی شخص که اثر سجده بر آن بماند. (از اقرب الموارد). در لغت به معنی سجده گاه ، و در اصطلاح علما، موضع سجود را گویند هر جا که باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). هر یک از هفت جای مرد که گاه سجده بر زمی...
-
مسجد
لغتنامه دهخدا
مسجد. [ م َ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت . واقع در 12هزارگزی شمال ساردوئیه و 7هزارگزی شمال راه مالرو بافت به ساردوئیه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
مسجد
لغتنامه دهخدا
مسجد. [ م َ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه . واقع در 63هزارگزی جنوب شرقی مراغه و 12هزارگزی شمال خاوری راه شوسه ٔ شاهین دژ به میاندوآب . آب آن از رود آجرلو و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
مسجد
دیکشنری عربی به فارسی
مسجد
-
مسجد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مساجد] masjed محل عبادت مسلمانان.〈 مسجد جامع (آدینه): مسجدی که روزهای جمعه در آن نماز جمعه میخوانند.
-
مسجد
دیکشنری فارسی به عربی
مسجد
-
مسجد
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: maččed طاری: masǰed طامه ای: masčed طرقی: masǰed کشه ای: mačed نطنزی: mačey
-
مسجد
واژهنامه آزاد
بروزن مفعل اسم مکان یعنی محل سجود