کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مؤکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مؤکل
لغتنامه دهخدا
مؤکل . [ م ُءْ ک َ ] (ع ص ) خوراک داده شده و مرزوق . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بخت مند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
مؤکل
لغتنامه دهخدا
مؤکل . [ م ُءْ ک ِ ] (ع ص ) آنکه چیزی دهد کسی را برای خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه چیزی به کسی جهت خوردن می دهد، و از آن است : لعن اﷲ آکل الربا و مؤکله ؛ خدا لعنت کند خورنده و خوراننده ٔ ربا را. (از ناظم الاطباء). || آنکه سخن چینی میکند ...
-
واژههای مشابه
-
موکل
واژگان مترادف و متضاد
۱. کفیل، گماشته، مامور ۲. محافظ، نگهبان
-
constituent 3
موکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] کسی که در یک حوزۀ انتخاباتی اقامت دارد و میتواند به نامزدهای آن حوزه برای نمایندگی مجلس رأی دهد
-
موکل
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ کَّ) [ ع . ] (اِمف .) گماشته شده ، کسی که وکالت کاری به او سپرده شده .
-
موکل
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ کِّ) [ ع . ] (اِفا.) وکیل کننده ، کسی که برای خود وکیل تعیین می کند.
-
موکل
لغتنامه دهخدا
موکل . [ م ُ وَک ْ ک َ ] (ع ص )وکیل گردانیده شده و گماشته شده بر چیزی و کسی که کاری را به وی گذاشته باشند. (ناظم الاطباء). شخصی که کارو بار به او سپرده شده باشد. (از غیاث ) (آنندراج ). کسی که کار و بار به وی سپرده باشند و گماشته و وکیل . || محافظ و ن...
-
موکل
لغتنامه دهخدا
موکل . [ م ُ وَک ْ ک ِ ] (ع ص ) وکیل گرداننده و کسی را بر چیزی گمارنده و کار را به کسی گمارنده . (ناظم الاطباء). سپارنده ٔ کار به دیگری . (غیاث ) (آنندراج ). || (اصطلاح قضایی ) آنکه کسی را برای دفاع از حقوق در محاکم اداری و قضایی ، و یا برای اخذ مال ...
-
موکل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] movakkal کسی که کاری به او سپرده شده؛ کسی که عهدهدار امری باشد؛ گماشتهشده بر امری.
-
موکل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] (حقوق) movakkel کسی که برای خود وکیل معین کند.
-
موکل
دیکشنری فارسی به عربی
زبون
-
موکل
واژهنامه آزاد
دادسپار.
-
وکیل و موکل
فرهنگ گنجواژه
دو طرف.