کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مؤمنین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مؤمنین
لغتنامه دهخدا
مؤمنین . [ م ُءْ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مؤمن (در حالت نصبی و جری ). مردم دیندار. اهل ایمان . (از یادداشت مؤلف ) : در دعای مؤمنین و مؤمناتی زآنکه هست زیر بارت گردن هر مؤمن و هر مؤمنه . منوچهری .جمیع مؤمنین و مؤمنات و مسلمین ومسلمات را توفیق راه...
-
واژههای مشابه
-
امیر مؤمنین
لغتنامه دهخدا
امیر مؤمنین . [ اَ رِ م ُءْ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مأخوذ از ترکیب عربی امیرالمؤمنین . سرور مؤمنان . رجوع به امیرالمؤمنین شود.
-
جستوجو در متن
-
اپفراس
لغتنامه دهخدا
اپفراس . [ اَ پ ِ ] (اِخ ) یکی از مؤمنین به عیسی که پولس از او نام برده و مدح کرده است .
-
حج
لغتنامه دهخدا
حج . [ ح َ ج ج ] (اِخ ) نام سوره ٔ بیست ودویم ازقرآن کریم و آن هفتادوهشت آیت است ، مکیة، پس از انبیاء و پیش از مؤمنین و بعضی آن را مدینی گفته اند.
-
ذوالشقرین
لغتنامه دهخدا
ذوالشقرین . [ ] (اِخ ) ابن مساقعبن صفوان . پسرعم و شوی نخستین جویریه یکی ازامهات مؤمنین است ، حبیب السیر جزو 3 از ج 1 ص 147.
-
یعسوب المؤمنین
لغتنامه دهخدا
یعسوب المؤمنین . [ ی َ بُل ْ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) یعسوب الدین . لقب مرتضی علی (ع ) زیرا که در هنگام خلافت آن حضرت تمامی مؤمنین صادقین در هر امر تابع و پیرو آن جناب بودند. (از آنندراج ) (غیاث ). و رجوع به علی و یعسوب الدین شود.
-
جابرس
لغتنامه دهخدا
جابرس . [ ب َ ] (اِخ ) شهری است در اقصای مشرق که بعقیده ٔ یهودیان طایفه ای از ایشان در جنگ طالوت یا در جنگ بخت نصر فرار کردند و آنجاساکن شدند. و گفته شده است که ساکنان آنجا بقایای قوم مؤمنین ثمودند. (معجم البلدان ) (مراصد الاطلاع ).
-
مؤمنات
لغتنامه دهخدا
مؤمنات . [ م ُءْ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مؤمنة. (ناظم الاطباء). زنان ایمان آورنده . زنان باایمان . (یادداشت مؤلف ) : در دعای مؤمنین و مؤمناتی زآنکه هست زیر بارت گردن هر مؤمن و هر مؤمنه . منوچهری .جمیع مؤمنین و مؤمنات و مسلمین و مسلمات را توفیق ...
-
لازار
لغتنامه دهخدا
لازار. (اِخ ) (قدیس ) عازر. نام یکی از معاصرین عیسی علیه السلام و از مؤمنین وی و برادر مارثه و مریم . وی به معجزه ٔ عیسی (ع ) چهار روز پس از مرگ و آنگاه که استخوانهایش آغاز پوسیدن کرده بود زنده شد. ذکران او هفدهم دسامبر است . نیز رجوع به عازر شود. (...
-
باغ مولائی
لغتنامه دهخدا
باغ مولائی . [ غ ِ م َ ] (اِخ ) باغی بوده است بخارج یزد : آن باغ نیکو بود، مولانا شمس الدین ابی بکر رضی آنرا وقف کرد بر مؤمنین و مؤمنات و بسیاری مردمان صالح زاهد آنجا مدفونند. (تاریخ جعفری یزد ص 136). و رجوع به جامع مفیدی ص 639 شود.
-
برروشنان
لغتنامه دهخدا
برروشنان . [ ب َرْ، رَ وِ ] (اِ مرکب ) ج ِ برروشن . صورتهای دیگر کلمه که در برهان قاطع آمده است چنین است : پرپروشان ، برسان ، برشان ، برفروشان ، بروسان ، بروشان ، برورسنان . ورشنان اما تمام صور فوق مصحف است و چنانکه گفتیم صحیح کلمه برروشنان است . (یا...
-
غزوة
لغتنامه دهخدا
غزوة. [ غ َزْ وَ ] (ع اِ) یکی غزو. جنگ کردن با دشمن و در پی جنگ و غارت اوگردیدن . (از آنندراج ). غزوة اسم مرة از غزو است . ج ،غَزَوات . (تاج العروس ) (اقرب الموارد). رجوع به غزوشود : ما به جانب عراق و غزوه ٔ روم مشغول گردیم ، و وی [محمد] به غزنین و ه...
-
مؤمنه
لغتنامه دهخدا
مؤمنه . [ م ُءْ م ِ ن َ / ن ِ ] (از ع ، ص ) مؤمنة. زن گرویده به خدای تعالی . (یادداشت مؤلف ). زنی که به خدای و رسول ایمان آورده باشد : در دعای مؤمنین و مؤمناتی زآنکه هست زیر بارت گردن هر مؤمن و هر مؤمنه . منوچهری .تا دامن قیامت از توالد و تناس...