کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مؤرخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مؤرخ
لغتنامه دهخدا
مؤرخ . [ م ُ ءَرْ رَ ] (ع ص ) مُوَرَّخ . دارای تاریخ وتاریخ نوشته . (ناظم الاطباء). و رجوع به مورخ شود.
-
مؤرخ
لغتنامه دهخدا
مؤرخ . [ م ُ ءَرْ رِ ] (ع ص ) مورخ . نویسنده ٔ تاریخ . (منتهی الارب ). تاریخ نویسنده . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مورخ شود.
-
واژههای مشابه
-
مورخ
واژگان مترادف و متضاد
۱. تاریخنگار، تاریخنویس، تاریخدان، ناقل ۲. تاریخ، مورخه
-
مورخ
فرهنگ واژههای سره
هنگامه، گذشته نگار، کهن نگار، تاریخدان
-
مورخ
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ رِّ) [ ع . ] (اِفا.) تاریخ نویس . ج . مورخین .
-
مورخ
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ رَّ) [ ع . ] (اِمف .) تاریخ نهاده ، دارای تاریخ .
-
مورخ
لغتنامه دهخدا
مورخ . [ رِ ] (ع ص )فروهشته گرداننده ٔ خمیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آن که فروهشته و نرم میکند خمیر را. (ناظم الاطباء).
-
مورخ
لغتنامه دهخدا
مورخ . [ م ُ وَرْ رَ ] (ع ص ) مؤرخ . دارای تاریخ و تاریخ نوشته . (ناظم الاطباء). تاریخ دار. دارای تاریخ . که تاریخ آن نوشته شده باشد. تعیین زمان و هنگام شده و دارای تاریخ . (ناظم الاطباء): مورخ به تاریخ پنجم صفر 1320 هَ . ق . (یادداشت مؤلف ).- مورخ...
-
مورخ
لغتنامه دهخدا
مورخ . [ م ُوَرْ رِ ] (ع ص ) مؤرخ . نویسنده ٔ تاریخ . (منتهی الارب ). تاریخ نویسنده . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || آن که تاریخ می گذارد نامه و کتاب را. (ناظم الاطباء). || آن که علم تاریخ می داند و آن که می نویسد تاریخ گذشته را. اخبارنویس تاریخ ن...
-
مورخ
دیکشنری عربی به فارسی
تاريخ نويس , تاريخ دان , مورخ , تاريخ گزار
-
مورخ
دیکشنری عربی به فارسی
مورخ , تاريخ دار
-
مورخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مؤرّخ] movarrax آنچه وقت و تاریخ آن معیّن شده؛ تاریخنهاده.
-
مورخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مؤرّخ] movarrex کسی که تاریخ بداند و وقایع جهان را ثبت و ضبط کند؛ تاریخنویس.
-
مورخ
دیکشنری فارسی به عربی
مورخ