مورخ . [ م ُوَرْ رِ ] (ع ص ) مؤرخ . نویسنده ٔ تاریخ . (منتهی الارب ). تاریخ نویسنده . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || آن که تاریخ می گذارد نامه و کتاب را. (ناظم الاطباء). || آن که علم تاریخ می داند و آن که می نویسد تاریخ گذشته را. اخبارنویس تاریخ نویس . تاریخ دان . آن که تعیین می کند زمان هر واقعه را. (ناظم الاطباء). اخباری . (یادداشت مؤلف ). گزارشگر. (یادداشت مؤلف ) : از آنجا معلوم می شود که سخنوران و مورخان مهتر و بهتر... (جامعالتواریخ رشیدی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.