کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موو
لهجه و گویش بختیاری
mow مُو، درخت انگور.
-
واژههای مشابه
-
مؤو
لغتنامه دهخدا
مؤو. [ م َ ئو ] (اِ صوت ) مؤوء. مئو. میو. بانگ گربه . رجوع به مؤوء شود.
-
بَلگِ مُوو
لهجه و گویش بختیاری
balg-e mow برگ مو.
-
پَرِّ موو
لهجه و گویش بختیاری
parr-e mow برگ مو.
-
کولَه موو
لهجه و گویش بختیاری
kula-mow بُنِ ستبر درخت مو.
-
جستوجو در متن
-
حمو
لغتنامه دهخدا
حمو. [ ح ُ موو ] (ع مص ) سخت گرم شدن . (منتهی الارب ). سخت گرم و سوزان شدن آفتاب . (آنندراج ).- حمو فرس ؛ گرم شدن و عرق کردن اسب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).|| خشمگین شدن . (اقرب الموارد).
-
مؤوء
لغتنامه دهخدا
مؤوء. [ م َ ئو ] (ع ص ) گربه ٔ بابانگ . (منتهی الارب ، ماده ٔم وء). گربه ٔ بانگ کننده . (ناظم الاطباء). || پوست دباغت شده با بار درخت آء. ادیم مؤوء؛ پوست دباغت یافته با ثمر درخت آء. (از منتهی الارب ، ماده ٔ أوء). || (اِ صوت ) بانگ گربه . مؤو. میو...
-
تامشاورت
لغتنامه دهخدا
تامشاورت . گوید: [ ] (اِ) ابوالعباس النباتی نامی است بربری که در بجایه ، از اعمال افریقیه مستعمل است و به گیاهی اطلاق کنند که آن را «موو» (مئوم ) نامند. این گیاه را عده ای از داروشناسان «اشبیلیه »بنام «بسبسه » نامیده اند. گیاه مذکور در کوههای آنان بس...
-
وندیداد
لغتنامه دهخدا
وندیداد. [ وَ ](اِخ ) (آئین ضد دیوان ) از آفرینش جهان و پاکیزگی و طهارت و نگهبانی آب و پرهیز از مردار و کفاره و جز آن بحث میکند و بخشی از اوستای فعلی است . (یادداشت مرحوم دهخدا). نسکی است از نسک های کتاب ژند و پاژند یعنی قسمی است از اقسام آن کتاب . (...
-
مای
لغتنامه دهخدا
مای . (اِخ ) جایگاه جادوان باشد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 524). نام شهری بوده در هندوستان که موضع ساحران و جادوان بوده همچو بابل . (برهان ).شهری است در هند و ظاهراً همین «مؤو» است . (فرهنگ رشیدی ). جای جادوان باشد چون بابل . (صحاح الفرس ). نام شهری ب...
-
تاک
لغتنامه دهخدا
تاک . (اِ) درخت انگور. (لغت فرس اسدی چ عباس اقبال ص 250) (شرفنامه ٔ منیری ) (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ اوبهی ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ). در تکلم موو نام دیگرش رز است . (فرهنگ نظام ). درخت رز و نهال رز. (ناظم الاطباء). ک...
-
ارنب بری
لغتنامه دهخدا
ارنب بری . [ اَ ن َ ب ِ ب َرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بفارسی خرگوش نامند و بعربی خُزَز گویند و ارنب معرب از ارنبا سریانی است و آن حیوانیست معروف و گویند مثل زنان حایض شود و منقلب میگردد نراو بمادگی و بالعکس و بهترین او سفید است . در اول سیم گرم ...