کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مولِکْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مولِکْ
لهجه و گویش گنابادی
mwlek در گویش گنابادی پنبه یا پارچه یا نخ یا طنابی که آغشته به روغن مِنْدُو میکردند و شب ها برای روشنایی در گذشته از آن استفاده میکردند.
-
واژههای مشابه
-
مولک
لغتنامه دهخدا
مولک . [ ل َ ] (اِ مصغر) این کلمه در بیت ذیل ازسوزنی آمده است و ظاهراً مصغر مول است : صمصامک غرعروس بی حمیت و ننگ اندر پی مولک آمدی سی فرسنگ . سوزنی .رجوع به مول شود.
-
مولک
لغتنامه دهخدا
مولک . [ ل َ ] (اِخ ) ملک . ملکوم نیز خوانده شده است . خدای عمونیان است که قربانیهای انسانی ازبرای وی تقدیم می نمودند مخصوصاً از بچه ها. و چنانکه حاخامیان گویند این بت از مس ساخته شده بر کرسیی ازمس نشسته دارای سر گوساله بود و تاجی بر سر می داشت و کرس...
-
واژههای همآوا
-
مولک
لغتنامه دهخدا
مولک . [ ل َ ] (اِ مصغر) این کلمه در بیت ذیل ازسوزنی آمده است و ظاهراً مصغر مول است : صمصامک غرعروس بی حمیت و ننگ اندر پی مولک آمدی سی فرسنگ . سوزنی .رجوع به مول شود.
-
مولک
لغتنامه دهخدا
مولک . [ ل َ ] (اِخ ) ملک . ملکوم نیز خوانده شده است . خدای عمونیان است که قربانیهای انسانی ازبرای وی تقدیم می نمودند مخصوصاً از بچه ها. و چنانکه حاخامیان گویند این بت از مس ساخته شده بر کرسیی ازمس نشسته دارای سر گوساله بود و تاجی بر سر می داشت و کرس...
-
جستوجو در متن
-
Molech
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مولک
-
مولوخ
لغتنامه دهخدا
مولوخ . [ م ُ لُخ ْ ] (اِخ ) خدای آتش کنعانیان که برای او بچه ها را در آتش قربانی می کردند و مجسمه ٔ او را مانند انسانی می ساختندکه دارای سری مانند گاو بود. و رجوع به مولک شود.
-
بت پرستی
لغتنامه دهخدا
بت پرستی . [ ب ُ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) عبادت اصنام . بت پرستیدن . وثنیت . ستایش بت . عبادت بت . پرستش بت . (از ناظم الاطباء). رجز. (منتهی الارب ). صاحب قاموس کتاب مقدس آرد: زمان بروز عبادت کذب و بت پرستی را معین نتوان نمود و بهیچ وجه اشاره بر این مطل...
-
ننگ
لغتنامه دهخدا
ننگ . [ ن َ ] (اِ) شرم . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). حیا. (آنندراج ). خجلت . (فرهنگ فارسی معین ). عار. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (منتهی الارب ). شرم دائم که آدمی را افتد برای ارتکاب کاری بد، چه آن خود مرتکب شده باشد ی...