کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موش خرما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
موش مردگی
لغتنامه دهخدا
موش مردگی . [ م ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) موش مرده بودن . حالت و صفت موش مرده . (یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح عامیانه ) ناتوانی و زبونی و ضعف و نیازمندی دروغین و ساختگی . چون موش مرده ناتوان و بیکاره و زبون و هیچکاره بودن وانمودن . (از یادداشت مؤلف )....
-
موش موشک
لغتنامه دهخدا
موش موشک . [ شَک ْ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح عامیانه ٔ کودکان ) نوعی بازی است که بیشتر به قایم موشک معروف است . غایب موشک . غایب باشک . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به قایم موشک شود.
-
موش مولان
لغتنامه دهخدا
موش مولان . (اِ مرکب ) موش ماله . نوعی ثمره شبیه به ازگیل که به درازی میل دارد و سرخی آن از ثمر ازگیل بیشتر و به سرخی آلبالو است . در ایران بیشتربه موش ماله معروف است . خرمای بغداد. در اسلامبول آن را دیدم . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به موش ماله شود.
-
مرگ موش
لغتنامه دهخدا
مرگ موش . [ م َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چیزی است مانند زاج زرد و به عربی رهج الفار و سم الفار و تراب الهالک خوانند. (برهان ). ترجمه ٔ سم الفار که دوائی است کشنده ٔ موش . (آنندراج ). چون نمک بی مزه سنگی است که زهر است ویژه ٔ موش را. داروی موش ....
-
پیاز موش
لغتنامه دهخدا
پیاز موش . [ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گیاهی است دوائی . عنصل . (منتهی الارب ). پیاز دشتی . پیاز صحرائی . اسقیل . (برهان ). قردمانا. (برهان ). بیخی که بتازیش عنصل گویند و بعضی گویند نام داروئی است که بعربی اسقیل نامند. بصل الفار. اسقیل ، و این نا...
-
بیش موش
لغتنامه دهخدا
بیش موش . (اِ مرکب ) جانوری است مانند موش و در زیر بوته ٔ بیش میباشد و آن را میخورد؛ و منه المثل : اعجب من فارةالبیش تتغذی بالسموم و تعیش . فارةالبیش . (منتهی الارب ). گویند گوشت او تریاق بیش است یعنی دفع ضرر بیش میکند. (برهان ). رجوع به مخزن الادویه...
-
موش مردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عامیانه، مجاز] mušmordegi وضع یا حالت کسی که خود را مظلوم، بیآزار، و ناتوان جلوه دهد اما در باطن موذی و حیلهگر باشد.
-
موش مرده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] mušmorde ویژگی کسی که خود را مظلوم، بیآزار، و ناتوان جلوه دهد اما در باطن موذی و حیلهگر باشد.
-
موش صحرایی
دیکشنری فارسی به عربی
جرذ
-
موش گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
جرذ , فار
-
موش بزرگ
دیکشنری فارسی به عربی
جرذ الهامستر
-
کور موش
دیکشنری فارسی به عربی
خلد
-
موش خانگی
دیکشنری فارسی به عربی
فار
-
موش خانگی
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: müš طاری: müš طامه ای: müš طرقی: müš کشه ای: müš نطنزی: muš
-
موش صحرایی
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: müšsahrâyi طاری: müš(-e) sahrâyi طامه ای: müš طرقی: müš(-e) sahrâyi کشه ای: müš نطنزی: mušsahrâyi