بیش موش . (اِ مرکب ) جانوری است مانند موش و در زیر بوته ٔ بیش میباشد و آن را میخورد؛ و منه المثل : اعجب من فارةالبیش تتغذی بالسموم و تعیش . فارةالبیش . (منتهی الارب ). گویند گوشت او تریاق بیش است یعنی دفع ضرر بیش میکند. (برهان ). رجوع به مخزن الادویه و ترجمه ٔ صیدنه ٔ بیرونی و مفردات داود ضریر انطاکی ص 91 و تحفه ٔ حکیم مؤمن و بیش شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.