کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موسوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
موسوی
/musavi/
معنی
۱. مربوط به موسی (پیامبر): ( بازم نفس فرو رود از هول اهل فضل / با کفّ موسوی چه زند سِحر سامری؟ (سعدی: ۶۷۹).
۲. موبوط به موسیبن جعفر، امام هفتم شیعیان: سید موسوی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
جهودی، کلیمی، یهودی ≠ عیسوی
دیکشنری
Jew, mosaic
-
جستوجوی دقیق
-
موسوی
واژگان مترادف و متضاد
جهودی، کلیمی، یهودی ≠ عیسوی
-
موسوی
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (ص نسب .) 1 - منسوب به حضرت موسی ' (مطلق ). 2 - منسوب به حضرت موسی ابن جعفر امام هفتم (ع ).
-
موسوی
لغتنامه دهخدا
موسوی . [ س َ ] (ص نسبی ) منسوب به موسی که نسبت اجدادی است . (یادداشت مؤلف ). منسوب به موسی . (آنندراج ).
-
موسوی
لغتنامه دهخدا
موسوی . [ س َ ] ( ص نسبی ) منسوب به حضرت موسی پیغمبر بنی اسرائیل . (یادداشت مؤلف ). || یهودی و موسایی . (ناظم الاطباء). یهود. جهود. کلیمی . موسایی . اسرائیلی . ج ، موسویان . (یادداشت مؤلف ).
-
موسوی
لغتنامه دهخدا
موسوی . [ س َ ] (اِخ ) ساداتی که از نسل حضرت موسی بن جعفر، هفتمین امام شیعیان هستند؛ سید موسوی ، از اولاد امام موسی الکاظم علیه السلام . (یادداشت مؤلف ).
-
موسوی
لغتنامه دهخدا
موسوی . [ س َ ] (اِخ ) مشهدی میرعمادالدین از سادات مشهد مقدس و از شعرای قرن نهم است و بیت زیر از اوست :یار گفت از غیر ما پوشان نظر گفتم به چشم وانگهی دزدیده در ما می نگر گفتم به چشم .(از آتشکده ٔ آذر ص 98).
-
موسوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به موسی، پیامبر بنیاسرائیل) [عربی: موسویّ] musavi ۱. مربوط به موسی (پیامبر): ( بازم نفس فرو رود از هول اهل فضل / با کفّ موسوی چه زند سِحر سامری؟ (سعدی: ۶۷۹).۲. موبوط به موسیبن جعفر، امام هفتم شیعیان: سید موسوی.
-
موسوی
دیکشنری فارسی به عربی
فسيفساء
-
واژههای مشابه
-
جعفر موسوی
لغتنامه دهخدا
جعفر موسوی . [ ج َ ف َ رِ س َ ] (اِخ ) رجوع به جعفربن حسین ... شود.
-
حسین موسوی
لغتنامه دهخدا
حسین موسوی . [ ح ُ س َ ن ِ س َ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمد عاملی کرکی قزوینی اردبیلی . رجوع به حسین مجتهد شود.
-
علی موسوی
لغتنامه دهخدا
علی موسوی . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) ابن ابی احمد حسین طاهربن موسی بن محمدبن موسی بن ابراهیم بن امام موسی بن جعفرالصادق (ع ) ملقب به علم الهدی و ثمانینی و ذوالثمانین و ذوالمجدین و سیدمرتضی و شریف مرتضی . رجوع به علم الهدی موسوی شود.
-
علی موسوی
لغتنامه دهخدا
علی موسوی . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) ابن حسین قدامه ٔ موسوی . مکنی به ابوجعفر. وی مربی و ممدوح ادیب صابر ترمذی ، و سیدی جلیل القدر و بزرگوار بود و برای تعظیم ، او را «رئیس خراسان » مینوشتند و سلطان سنجر وی را برادر خود میخواند. مسکن و موطن سیدعلی در نی...
-
علی موسوی
لغتنامه دهخدا
علی موسوی . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) ابن حسین بن ابی الحسن موسوی عاملی . رجوع به علی عاملی شود.
-
علی موسوی
لغتنامه دهخدا
علی موسوی . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) ابن خلف بن عبدالمطلب بن حیدربن محمدبن فلاح موسوی حسینی مشعشعی حویزی . محدث و مفسر و ادیب . رجوع به علی حویزی شود.