کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خزرجی
لغتنامه دهخدا
خزرجی . [ خ َ رَ ] (اِخ ) عبداﷲبن رواحه خزرجی انصاری بدری . او در حرب مؤته با جعفربن ابی طالب و زیدبن حارثه شهید شد. (از تاریخ گزیده چ 2 ص 236).
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عقبةبن قابوس هزنی . واقدی ، در مغازی آرد که حارث و عم او وهب در هنگام جنگ احد گوسفندانی از آن خود را بمدینه آوردند و این شهر را خالی یافتند و بخدمت پیغمبر (ص ) به احدشتافتند و اسلام آوردند و با مشرکین جنگیدند تا کشته شدند. و ...
-
ذوالجناحین
لغتنامه دهخدا
ذوالجناحین . [ ذُل ْ ج َ ح َ ] (اِخ ) لقب جعفربن ابیطالب رضی اﷲ عنه برادر علی بن ابیطالب علیهماالسلام . او در غزوه ٔ موته رایت مسلمانان داشت و با مشرکین قتال کرد تا آنگاه که هر دو دست وی بیفکندند و او با دو دست بریده رایت اسلام را باز بر پای میداشت ت...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمیر ازدی لهبی ، صحابی است . واقدی از عمروبن الحکم روایت کند که پیغمبر (ص ) نامه ای با حارث بامیر بصری فرستاد و چون حارث به مؤتة (نزدیک کرک ، در شرق الاردن ) رسید شرحبیل بن عمرو غسانی او را بکشت . و این واقعه در سنه ٔ 8 بعد ...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نعمان بن اساف بن نضلةبن عبدعوف بن غنم بن مالک بن النجار الانصاری النجاری . صحابی است . عدوی گوید او وقعه ٔ بدر و احد و وقائع دیگری را دریافت و در مؤتة بدرجه ٔ شهادت رسید،ابن اسحاق وابوالاسود، از عروة آرند که حارث در مؤتة بد...
-
حکم
لغتنامه دهخدا
حکم . [ ح َ ک َ ] (اِخ ) ابن سعیدبن العاص بن امیةبن عبدشمس . یکی از صحابه است از مکه بمدینه هجرت گزیده بخدمت رسول اﷲ رسید و از طرف آنحضرت موسوم به عبداﷲ شد. در غزای بدر و بنا به روایتی موته و یا غزای یمامه بشهادت رسید. رجوع به الاصابة و الاستیعاب شود...
-
حکم
لغتنامه دهخدا
حکم . [ ح َ ک َ ] (اِخ ) ابن کیسان . یکی از صحابه است . مولای هشام بن المغیرة پدر ابوجهل بوده . یک سریه از عساکر مسلمین وی را اسیر نموده نزد حضرت محمد(ص ) آوردند و ایمان آورد و سپس در وقعه ٔ بئر مؤته بشهادت رسید. رجوع به الاصابة شود.
-
لائح
لغتنامه دهخدا
لائح . [ ءِ ] (اِخ ) نامی است شخصی را و او از بعض روافض قطعه ٔ ذیل را نقل کرده است :اذا المرجی سرک ان تراه یموت بدائه من قبل موته فجدد عنده ذکری علی ّوصل ّ علی النبی ّ و اهل بیته .(البیان والتبیین ج 3 ص 209).
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن نعمان بن الحارث بن عبد رزاح بن ظفربن الخزرج بن عمروبن مال» الاوس الانصاری الظفری . ابن عساکر گوید: او از کسانی است که در وقعه ٔ موته حضور داشته و در آن وقعه شربت شهادت نوشیده است . (از الاصابه قسم 1 ج 1 ص 97).
-
طیار
لغتنامه دهخدا
طیار. [ طَی ْ یا ] (اِخ ) لقب جعفربن ابیطالب بن عبدالمطلب عم ّ حضرت پیغمبر صلواة اﷲ و سلامه علیه ، و علت این لقب آن است که چون در غزوه ٔ موته هر دو دست مبارک وی را کُفار قطع کردند و وی درفش لشکر اسلام را همچنان با دو بازوی خویش برافراشته داشت پیغمبر ...
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ )ابن رواحةبن ثعلبة. از مردم خزرج و صحابی و در شمارامراء و شعراء راجزین است . در جاهلیت کتابت میکرد. وی در بیعت عقبه با هفتاد تن از انصار حاضر بود. در جنگ بدر و احد و خندق و حدیبیة حضور یافت . رسول (ص ) در یکی از غزوات وی ...
-
منساءة
لغتنامه دهخدا
منساءة. [ م ِ / م َ س َ ءَ ] (ع اِ) عصا. ج ، مناسی . (مهذب الاسماء). عصا. (ترجمان القرآن ) (صراح ). عصا بدان جهت که به وی ستور رانند. مِنساة. مَنساة. (منتهی الارب ). عصا ودر تاج گوید عصای بزرگ که چوپانان راست . (از اقرب الموارد) : فلما قضینا علیه الم...
-
مشکک
لغتنامه دهخدا
مشکک . [ م ُ / م ِ ک َ ] (اِ مصغر) تصغیر مشک است . (برهان ). || نام گیاهی است خوشبوی که به عربی سعد خوانند. (برهان ). بیخ گیاهی است خوشبوی که در دواها به کار برند و به تازی آن را سعد و به هندی موته خوانند. (جهانگیری ). مشک زمین . گیاهی است خوشبو. (آن...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی صعصعه ، عمروبن زیدبن عوف بن مبذول بن عمروبن غنم بن مازن بن نجار و او را سه برادر بود به نام ابوکلاب و جابر و قیس . حارث در غزوه ٔ یمامه بشهادت رسید و دو تن از برادران او یعنی ابو کلاب و جابر در وقعه موتة بدرجه ٔشهادت نائل...
-
سرین
لغتنامه دهخدا
سرین . [ س َ ] (اِ مرکب ) چیزی است که هنگام خواب و راحت بجهت نرمی سر و گردن در زیر سر نهند و سر بر آن گمارند و آن را از پشم و پنبه آگنده باشند و چون سر بر آن نهند سرین خوانند و بستر نامند. و آن به متکا که عربی است مشهور شده . (آنندراج ). بالش : دلم ش...