کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مهام
/mahām[m]/
معنی
= مهم
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
کارهای سخت، اموردشوار، امور خطیر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهام
واژگان مترادف و متضاد
کارهای سخت، اموردشوار، امور خطیر
-
مهام
فرهنگ نامها
(تلفظ: mahām) (عربی) (جمعِ مُهِم) (در قدیم) امور مهم و بزرگ ، مهم و با اهمیت .
-
مهام
فرهنگ فارسی معین
(مَ مّ) [ ع . ] (اِ.) جِ مهم ؛ کارهای بزرگ و سخت .
-
مهام
لغتنامه دهخدا
مهام . [ م َ هام م ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُهِم ّ. کارهای بزرگ و دشوار. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کارهای سخت . (از منتهی الارب ). || کارهایی که اهمیت داشته باشد. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || کارهای ناگزیر. (ناظم الاطباء).
-
مهام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مهامّ، جمعِ مهمّ] [قدیمی] mahām[m] = مهم
-
مهام
واژهنامه آزاد
کارهای سخت و دشوار_جمع مهم
-
واژههای همآوا
-
محام
لغتنامه دهخدا
محام . [ م ُ حام م ] (ع ص ) ثابت : انا محام علی هذا. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
مهم
فرهنگ فارسی معین
(مُ هِ مّ) [ ع . ] (اِ.) کار بزرگ و خطیر. ج . مهام .
-
مهمات
واژگان مترادف و متضاد
۱. اسلحه، جنگافزار ۲. ملزومات ۳. مهام، امور مهم، کارهای خطیر
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن فضل بن عبدالرحمن السامری . در زمان المستکفی باﷲ و بروزگار المطیع ﷲ نیز روزی چند بسرانجام مهام وزارت اشتغال داشت . (دستورالوزراء ص 82 و حبط ج 1 ص 305).
-
غوررسی
لغتنامه دهخدا
غوررسی . [ غ َ رَ ] (حامص مرکب ) به تدقیق رسیدن کاری را. (آنندراج ). تفتیش کنه و حقیقت چیزی . رسیدگی دقیق . تفحص و استقصاء : جمعی نادان ندانند که غوررسی و غایت چنین کارها چیست ؟ (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 99). در باب انتظام مهام رعایا و غوررسی ضعفا و فقرا...
-
شاخدان
لغتنامه دهخدا
شاخدان . (اِخ ) موضعی بین کشم و قلعه ٔ ظفر (در ولایت بدخشان ). در حاشیه ٔ تاریخ شاهی بنقل از اکبرنامه آمده است « : رای جهان آرای بر آن قرار گرفت که بجهت مزید سرانجام مهام بدخشان و آسودگی سپاه و رعیت ، قشلاق ، درقلعه ٔ ظفر واقع شود. به این عزیمت صائب ...
-
ظهیرالدین
لغتنامه دهخدا
ظهیرالدین . [ ظَ رُدْ دی ] (اِخ ) کراولی (خواجه ...). هشتمین از امرای سربداران ، به روایت مطلعالسعدین خواهرزاده ٔ خواجه یحیی کراولی و به قول صاحب تاریخ سربداران برادر او، و بر هر تقدیر وی پس از قتل خواجه یحیی به اتفاق پهلوان حیدر قصاب سردار جماعت سرب...