کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منگوله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منگوله
/mangule/
معنی
آویز نخی یا ابریشمی که به شکل رشته و گلوله درست میکنند و به کلاه یا جامه یا چیز دیگر آویزان میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
knot, pompom, tag, tassel
-
جستوجوی دقیق
-
منگوله
فرهنگ فارسی معین
(مَ لِ) (اِ.) آویز، آویزی که به شکل رشته و گلوله درست می کنند و به کلاه یا جامه یا هر چیز دیگر آویزان می کنند.
-
منگوله
لغتنامه دهخدا
منگوله . [ م َ ل َ / ل ِ ] (اِ) گل گونه ای که از کرک ابریشم و بیشتر گرد سازند و برسر ریشه های جامه دان و جز آن آویزند زینت را. منگله .چون کاکلی از ابریشم و جز آن که بر کلاه یا پایین جامه و اطراف پرده دوزند. ذؤابة. کلاله . ذبذبة. عثکولة. شرابه . جزجی...
-
منگوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹منگله› mangule آویز نخی یا ابریشمی که به شکل رشته و گلوله درست میکنند و به کلاه یا جامه یا چیز دیگر آویزان میکنند.
-
منگوله
دیکشنری فارسی به عربی
خصلة
-
واژههای مشابه
-
comose
منگولهدار 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی کرکپوشی با کرکهای رأسی دستهای
-
floccus
منگولهدار 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] گونهای ابر که در آن هر واحد ابر دارای دستۀ کوچک مومانندی با نمای کومهای است که قسمت تحتانی آن کموبیش پارهپاره و اغلب همراه با ابر فرعی میلابی است؛ این اصطلاح غالباً همراه با ابرهای پرسا و پرساکومهای و فرازکومهای میآید
-
منگوله دار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عقدة
-
جستوجو در متن
-
مَنگُله
لهجه و گویش بختیاری
mangola منگوله.
-
گل ماله
لهجه و گویش تهرانی
منگوله
-
tassel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسلا، منگوله، کاکل ذرت، چنبره، منگوله زدن به، اویز زدن
-
tassels
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جوانه، منگوله، کاکل ذرت، چنبره، منگوله زدن به، اویز زدن
-
شیطونکی،کلاه ()
لهجه و گویش تهرانی
کلاهی که بالای آن منگوله دارد
-
شرابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شرّابَة] šarrābe رشتهها و منگولههایی که از کنارۀ چیزی آویزان میکنند.