منگوله . [ م َ ل َ / ل ِ ] (اِ) گل گونه ای که از کرک ابریشم و بیشتر گرد سازند و برسر ریشه های جامه دان و جز آن آویزند زینت را. منگله .چون کاکلی از ابریشم و جز آن که بر کلاه یا پایین جامه و اطراف پرده دوزند. ذؤابة. کلاله . ذبذبة. عثکولة. شرابه . جزجیزه . (یادداشت مرحوم دهخدا). ... چیزی است که بر بند علم و انتهای بند پرده و بند تسبیح و نظایر آن نصب می کنند. ظاهراً منگوله را از روی پرچم (انتهای دم سیاهرنگ و براق گاو تبتی که به چوب علم می آویخته اند)، ساخته اند. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.