کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منزوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منزوع
لغتنامه دهخدا
منزوع . [ م َ ] (ع ص ) برکشیده شده از جای و برکنده شده . (آنندراج ). از بیخ برکنده و از جای خود برکشیده . برکنده شده . غارت شده . (ناظم الاطباء).- زبیب منزوع العجم ؛ کشمش دانه بیرون کرده . (یادداشت مرحوم دهخدا).- منزوع الرغوة ؛ کف زده . کف گرفته . (...
-
واژههای همآوا
-
منزوء
لغتنامه دهخدا
منزوء. [ م َ ] (ع ص ) هو منزوء به ؛ او حریص است بر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
منضوع
لغتنامه دهخدا
منضوع . [ م ُ ض َ وِ ] (ع ص ) چوزه که هر دو بازو را گشایدو فریاد نماید پیش مادر، تا خورش دهد. (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
نخب
لغتنامه دهخدا
نخب . [ ن َ خ َ ] (ع مص ) ترسو شدن . (از اقرب الموارد). || (ص ) منزوع الفؤاد. جبان . (المنجد). منتزع الفؤاد. (آنندراج ). بددل . (آنندراج ) (منتهی الارب ). نَخِب . نِخَب ّ. نَخِب ّ. انخب . (المنجد).
-
لعوق الزوفا
لغتنامه دهخدا
لعوق الزوفا. [ ل َ قُزْ زو ] (ع اِ مرکب ) ینفع من امراض الصدر کالنفث و الربو و السعال و امتلاء القصبةو البهر و البلغم اللزج (و صنعته ) زوفا یابس انیسون رازیانج برشاوشان اصل سوس من کل عشرة صمغ بطم لباب قرطم حلبة زبیب منزوع راتینج من کل سبعة تین ستة تر...