کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منجم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منجم
/manjam/
معنی
معدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اخترشناس، ستارهشناس، گردونشناس، نجومدان، اختربین
برابر فارسی
اخترشناس، اخترمار
دیکشنری
astronomer, stargazer
-
جستوجوی دقیق
-
منجم
واژگان مترادف و متضاد
اخترشناس، ستارهشناس، گردونشناس، نجومدان، اختربین
-
منجم
فرهنگ واژههای سره
اخترشناس، اخترمار
-
منجم
فرهنگ فارسی معین
(مُ نَ جِّ) [ ع . ] (اِفا.) ستاره شناس ، کسی که به دانش اخترشناسی می پردازد.
-
منجم
لغتنامه دهخدا
منجم . [ م َ ج َ ] (ع اِ) کان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). معدن . کان . (از ناظم الاطباء). معدن . گویند: فلان منجم الباطل و الضلالة؛ ای معدنهما و مصدرهما. (از اقرب الموارد). منشاء. منبع. اصل : ذکر ششم در سلاطین و ملوک و اکابر که منشاء و منجم ایشان آن...
-
منجم
لغتنامه دهخدا
منجم . [ م َ ج ِ / م ِ ج َ ] (ع اِ) استخوان برآمده ٔ کرانه ٔ قدم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هر یک از دو استخوان بیرون خاسته از درون شتالنگ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به منجمان شود.
-
منجم
لغتنامه دهخدا
منجم . [ م ِ ج َ ] (ع اِ) شاهین ترازو. (دهار). عمود ترازو. ج ، مناجم . (مهذب الاسماء). آهنی پهنا که در میانش زبانه ٔ ترازو باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آهنی پهن که در میان وی زبانه ٔ ترازو باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چیزی که با آن ...
-
منجم
لغتنامه دهخدا
منجم . [ م ُ ن َج ْ ج َ ] (ع ص ) حساب شده و تعیین شده از روش ستاره ها. (ناظم الاطباء). || وامی که پاره پاره ادا کرده شود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تنجیم شود.
-
منجم
لغتنامه دهخدا
منجم . [ م ُ ن َج ْ ج ِ ] (ع ص ) ستاره شناس . (دهار). ستاره شناس و وقت شناس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ستاره شناس . دانای علم نجوم . کسی که تقویم می نویسد و آن راترتیب می دهد. (از ناظم الاطباء). آنکه مواقیت و سیر ستارگان را اندازه گیرد برای دانستن ...
-
منجم
دیکشنری عربی به فارسی
منجم , ستاره شناس , طالع بين , احکامي
-
منجم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] manjam معدن.
-
منجم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] (نجوم) monajjem کسی که علم نجوم میداند.
-
منجم
دیکشنری فارسی به عربی
فلکي , منجم
-
واژههای مشابه
-
علاء منجم
لغتنامه دهخدا
علاء منجم . [ ع َ ءِم ُ ن َج ْ ج ِ ] (اِخ ) علی شاه محمدبن قاسم خوارزمی . اوراست احکام الاعوام به فارسی . رجوع به علی شاه شود.
-
منجم باشی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِمر.) رییس منجمان .