کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منبوذة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منبوذة
لغتنامه دهخدا
منبوذة. [ مَم ْ ذَ ] (ع ص ) مؤنث منبوذ. (ناظم الاطباء). رجوع به منبوذ شود. || آنچه از لاغری خورده نشود. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
شعفان
لغتنامه دهخدا
شعفان . [ ش َ ] (اِخ ) شَعْفَین . به صیغه ٔ تثنیه ، نام دو کوه در غور. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). دو کوه است به غور. (از معجم البلدان ). و از این معنی مثلی است : لیکن بشعفین انت جدود. قال رجل التقط منبوذة فرآها یوماً تلاعب اترابها و یمشی علی اربع ...
-
منبوذ
لغتنامه دهخدا
منبوذ. [ مَم ْ ] (ع ص ) مطروح و انداخته شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به راه باز نهاده . (مهذب الاسماء). کودک بر راه انداخته و منه الحدیث : صلی رسول اﷲ (ص ) علی قبر منبوذ بالاضافه ؛ ای لقیط و یروی قبر منبوذ بالنعت ؛ ای ...