منبوذ. [ مَم ْ ] (ع ص ) مطروح و انداخته شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به راه باز نهاده . (مهذب الاسماء). کودک بر راه انداخته و منه الحدیث : صلی رسول اﷲ (ص ) علی قبر منبوذ بالاضافه ؛ ای لقیط و یروی قبر منبوذ بالنعت ؛ ای بعیداً من القبور. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). کودکی که مادرش وی را بر سر راه انداخته باشد. (از اقرب الموارد). لقیط. بچه ٔ سرراهی . بچه ٔ دورافکنده . ابن قوصره . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || زنازاده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بز که جهت لاغری نخورند آن را. (منتهی الارب ). آنچه از لاغری آن را نخورند. (ناظم الاطباء). و رجوع به منبوذة شود. || دور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.