کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مناصف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مناصف
لغتنامه دهخدا
مناصف . [ م َ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ مِنصَف . (منتهی الارب ). ج ِ منصف ، به معنی چاکر. (آنندراج ). ج ِ مِنصَف یا مَنصف َ. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به منصف شود. || ج ِ مَنصَفة یا مِنصَفة. (ناظم الاطباء). رجوع به منصفة شود. || ج ِ مَنصَف . (ناظم ا...
-
واژههای همآوا
-
مناسف
لغتنامه دهخدا
مناسف . [ م َ س ِ ] (ع اِ) ج ِ مَنسِف یا مِنسَف . (اقرب الموارد). رجوع به منسف شود.
-
جستوجو در متن
-
منصف
لغتنامه دهخدا
منصف . [ م ِ / م َ ص َ ] (ع ص ، اِ) چاکر. ج ، مناصف . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). خدمتگار. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
منصف
لغتنامه دهخدا
منصف . [ م َ ص َ ] (ع اِ) نیمه ٔ راه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). میانه ٔ راه . ج ، مناصف .(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) . || منصف القوس و الوتر؛ محل نصف کردن آن دو. (از اقرب الموارد). || منصف الشی ٔ؛ وسط آن . (از اقرب الموارد).
-
منصفة
لغتنامه دهخدا
منصفة. [ م ِ / م َ ص َ ف َ ] (ع ص ، اِ) زن خدمتکار. ج ، مناصف . (ناظم الاطباء). مؤنث منصف . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به منصف شود.
-
ناصفة
لغتنامه دهخدا
ناصفة. [ ص ِ ف َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ناصف . (اقرب الموارد). رجوع به ناصف شود. || راه گذر آب . (مهذب الاسماء). آب رو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مجرای آب . (از اقرب الموارد). مجرای آب در وادی . (از معجم متن اللغة). ج ، نواصف . || سنگ بز...