کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مناة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مناط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] manāt ملاک؛ میزان.
-
جستوجو در متن
-
منوی
لغتنامه دهخدا
منوی . [ م َ ن َ وی ی ] (ص نسبی ) منسوب به مناة که نام بتی است . (ناظم الاطباء). رجوع به مناة شود.
-
مناءة
لغتنامه دهخدا
مناءة. [ م َ ءَ ] (اِخ ) نام بتی که مناة نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به منات و مناة شود.
-
خرد
لغتنامه دهخدا
خرد. [ خ َ ] (اِخ ) لقب سعدبن زید مناة است . (از منتهی الارب ).
-
ستار
لغتنامه دهخدا
ستار. [ س ِ ] (اِخ ) ناحیه ای است به بحرین شامل بیش از یکصد دِه که متعلق به بنی امروءالقیس بن زید مناة است . (معجم البلدان ).
-
جشیش
لغتنامه دهخدا
جشیش . [ ج ُ ش َ ] (اِخ ) ابن مالک بن حنظلةبن مالک بن زید مناة از قبیله ٔ تمیم بوده است . (تاج العروس ).
-
حرث
لغتنامه دهخدا
حرث . [ ] (اِخ ) نام طائفه ای از مضر. و نام دیگر آن اقلین است ، در مقابل اکثرین که خاندان زید مناة است . (سمعانی برگ 9).
-
ذوالرجیلة
لغتنامه دهخدا
ذوالرجیلة. [ ذُرْ رُ ج َ ل َ ] (اِخ ) لقب عامربن مالک تغلبی . || لقب کعب بن عامر فهدی . || لقب عامربن زید مناة.
-
عامر
لغتنامه دهخدا
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن عبدی مناة بطنی است . از کنانةبن خزیمه از عدنانیه که به نام بنوعامربن عبدمناةبن کنانةبن خزیمةبن مدرکةبن الیاس خوانده میشدند. (ازمعجم قبائل العرب ).
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مغیث بن الحرب بن مال»بن حنظلةبن زید مناة. وی از عربانی است که با علوان جد ابوالفضل بلعمی معاصر بوده است . (از کتاب احوال رودکی تألیف سعید نفیسی ص 499).
-
ضارج
لغتنامه دهخدا
ضارج . [ رِ ] (اِخ ) آبی و نخلی که از پیش ازآن ِ بنی سعدبن زید مناة بود و سپس به تصرف رباب و بقولی بتصرف بنی الصیداء از بنی اسد درآمده است . (معجم البلدان ). و رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 143 و 144 شود.
-
منو
لغتنامه دهخدا
منو. [ م َن ْوْ] (ع مص ) آزمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ص 93): مناه منواً؛ آزمود و دریافت حقیقت آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اندازه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
مقاعس
لغتنامه دهخدا
مقاعس . [ م ُ ع ِ ] (اِخ ) پدرحیی است از تمیم و او را بدین جهت چنین لقبی دادند که وی از سوگندی که میان قوم او بود برگشت . (از منتهی الارب ). حارث بن عمروبن کعب بن سعدبن زید مناة را گویند. (امتاع الاسماع ص 509). و رجوع به مدخل قبل شود.
-
ذویب
لغتنامه دهخدا
ذویب . [ ذُ وَ ] (اِخ ) ابن کعب بن عمرو. در عقد الفرید ذیل یوم تیاس آرد: کانت افناء قبائل من بنی سعدبن زید مناة و افناء قبائل من بنی عمروبن تمیم التقت بتیاس . فقطع غیلان بن مالک بن عمروبن تمیم رجل الحرث بن کعب بن سعدبن زید مناة، فطلبوا القصاص ، فاقسم...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن کعب بن سعدبن زید مناة. یکی از بزرگان عرب جاهلی ،آنگاه که قسمتی از قبایل بنی سعدبن زید مناة و بعضی از قبایل بنی عمروبن تمیم در تیاس تلاقی کردند غیلان بن مالک بن عمروبن تمیم پای حارث قطع کرد، و چون از وی دیت خواستند غیلان سوگند...