کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملوظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملوظ
لغتنامه دهخدا
ملوظ. [ م ِل ْ وَ ] (ع اِ) چوبی که بدان زنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چوبی که بدان کتک زنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تازیانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
ملوز
فرهنگ فارسی معین
(مُ لَ وَّ) [ ع . ] (اِمف . ص .) 1 - بادامی شکل ، شبیه به بادام . 2 - به شکل لوزی . 3 - خرمای پر کرده از بادام و جوزاغند.
-
ملوذ
لغتنامه دهخدا
ملوذ. [ م ِل ْ وَ ] (ع ص ) دروغگوی که آنچه گوید نکند. مِلمَذ. (منتهی الارب ). دروغگوی که آنچه گوید نکند. (ناظم الاطباء). آنکه در دوستی خود صادق نباشد. مَلَذان . || (اِ)مفرد ملاوذ. (از اقرب الموارد). رجوع به ملاوذ شود.
-
ملوز
لغتنامه دهخدا
ملوز. [ م ُ ل َوْ وَ ] (ع ص ) حلواءملوز؛ حلوایی بادام مغز کرده . (مهذب الاسماء). خرمای بادام پرکرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خرمای پرکرده از بادام و جوزاغند. (ناظم الاطباء). خرمای هسته بیرون کرده و لوز به جای هسته نهاده .(یادداش...
-
ملوز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] molavvaz ۱. دارای مغز بادام.۲. بادامیشکل؛ شبیه بادام.