کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملطف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملطف
/molattef/
معنی
۱. رقیقکننده.
۲. نازککننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملطف
فرهنگ فارسی معین
(مُ لَ طَّ) [ ع . ] (اِمف .) تلطیف شده ، نازک شده .
-
ملطف
فرهنگ فارسی معین
(مُ لَ طِّ) [ ع . ] (اِفا.) تلطیف کننده ، نازک کننده .
-
ملطف
لغتنامه دهخدا
ملطف . [ م ُ ل َطْ طَ ] (ع ص ) رقیق شده . تلطیف شده . نازک شده . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
ملطف
لغتنامه دهخدا
ملطف . [ م ُ ل َطْ طِ ] (ع ص ) مأخوذ از تازی ، رقیق کننده و نازک کننده . (ناظم الاطباء). || دارویی است که به حرارت معتدل قوام خلط را رقیق تر سازد مثل حاشا و زوفا و بابونج . (از قانون ابوعلی سینا). آنچه به حرارت معتدل رقیق کردن خلط غلیظ در شأن او با...
-
ملطف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] molattef ۱. رقیقکننده.۲. نازککننده.
-
واژههای همآوا
-
ملتف
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ فّ) [ ع . ] (ص .) پیچیده ، درهم پیچیده (گیاه و جز آن ).
-
ملتف
لغتنامه دهخدا
ملتف . [ م ُ ت َف ف ] (ع ص ) گیاه در هم پیچیده و افزون شده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). بر هم پیچیده . (ناظم الاطباء). در هم پیچیده . پیچیده . انبوه . درهم . متکاثف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || افزون و فراوان . || باغی که دارای گیاههای فراوان...
-
ملتف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ملتفّ] [قدیمی] moltaf[f] پیچیده؛ درهمپیچیده.
-
جستوجو در متن
-
رغوةالملح
لغتنامه دهخدا
رغوةالملح . [ رِغ ْ وَ تُل ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) زبدالملح گویند و قوه ٔ وی زیاده از قوه ٔ ملح باشد و ملطف بود. (اختیارات بدیعی ).
-
مکثف
لغتنامه دهخدا
مکثف . [ م ُ ک َث ْ ث ِ ] (ع ص ) آنچه اجزاء چیزی را فراهم آورد چنانکه حجم آن کوچک گردد. ضد ملطف . (از بحرالجواهر).
-
اثباطون
لغتنامه دهخدا
اثباطون . [ ] (اِ) شرابی است که از آب انگور و عسل و ادویه ٔ حارّه ترتیب دهند، بسیار گرم و ملطّف و جالی و موافق مزاج پیران و مرطوبین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
دادی رومی
لغتنامه دهخدا
دادی رومی . (اِ) هیوفاریقون . داروئی که آن را به رومی هوفاریقون گویند و آن حبی باشد سرخ رنگ مانند سماق بغدادی گرم و خشک است در سوم و چهارم محلل و ملطف اورام باشد. (آنندراج ).
-
صمغالبطم
لغتنامه دهخدا
صمغالبطم . [ ص َ غُل ْ ب ُ ] (ع اِ مرکب ) علک است به پارسی بناسَت گویند و به شیرازی کندر و طبیعت آن گرم و محلل و ملطف بود و در خواص و منفعت نزدیک به مصطکی بود. (اختیارات بدیعی ). رجوع به بناست شود.