کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملتهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملتهم
معنی
همه چيز خور , وابسته بجانوران همه چيز خور
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملتهم
لغتنامه دهخدا
ملتهم . [ م ُ ت َ هََ ] (ع ص ) رنگ برگردیده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). برگشته رنگ . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به التهام شود.
-
ملتهم
لغتنامه دهخدا
ملتهم . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) همه شیر پستان مکنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). بچه ای که خالی می کند پستان را و همه ٔ آن را می مکد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کسی که به چابکی و به یک بار می خورد. (ناظم الاطباء).
-
ملتهم
دیکشنری عربی به فارسی
همه چيز خور , وابسته بجانوران همه چيز خور
-
واژههای مشابه
-
مِلَّتِهِمْ
فرهنگ واژگان قرآن
طريقهي انتخاب و اتخاذ شده آنان - آيين آنان
-
واژههای همآوا
-
ملتحم
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ حِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - لحیم شده ، به هم پیوسته . 2 - زخمی که سر آن به هم آمده و التیام یافته .
-
ملتحم
لغتنامه دهخدا
ملتحم . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) جراحت کفشیرگرفته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).- ملتحم شدن جراحت ؛ درست شدن آن . پیوسته شدن آن . سر استوار کردن آن . سر به هم آوردن ریش . ملتئم شدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).|| سخت گرداننده ٔ...
-
ملتحم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moltahem لحیمشده؛ جوشخورده؛ بههمپیوسته.
-
مِلَّتِهِمْ
فرهنگ واژگان قرآن
طريقهي انتخاب و اتخاذ شده آنان - آيين آنان
-
جستوجو در متن
-
همه چیز خور
دیکشنری فارسی به عربی
ملتهم
-
وابسته بجانوران همه چیز خور
دیکشنری فارسی به عربی
ملتهم