کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملتان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملتان
لغتنامه دهخدا
ملتان . [ م ُ ] (اِ) مأخوذ از ترکی ، قسمی از کرته و پیراهن . (ناظم الاطباء).
-
ملتان
لغتنامه دهخدا
ملتان . [ م ُ ] (اِخ ) نام شهری معروف گرمسیر مابین پنجاب و سند. و معنی ترکیبی آن «مقر اصلی » چه «مول » به معنی اصل و «تان » به معنی جای است . (آنندراج ). نام شهری در هندوستان . (ناظم الاطباء). شهری بزرگ است از هند و اندر او یک بت است سخت بزرگ و از هم...
-
واژههای همآوا
-
ملتعن
لغتنامه دهخدا
ملتعن . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) لعنت کننده ٔ بر یکدیگر. (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آنکه انصاف می دهد در دعای بر خود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به التعان شود.
-
جستوجو در متن
-
ملتانی
لغتنامه دهخدا
ملتانی . [ م ُ ] (ص نسبی ) منسوب به شهر ملتان . (ناظم الاطباء). هر چیز منسوب به ملتان و در روایت ، مطلق هندو را ملتانی گوینداز این جهت که هندوان ساکن ولایت اکثر متوطنان ملتان اند و نظیر این لفظ ترک است که هندوان بر مسلمانان اطلاق کنند چه اوّل قومی که...
-
رور
لغتنامه دهخدا
رور. (اِخ ) ناحیه ای است در سند بر ساحل رود مهران ، و بین آن و ملتان چهار منزل است . (از معجم البلدان ).
-
سنی
لغتنامه دهخدا
سنی . [ س ُن ْ نی ] (اِ) نوعی از ماهی باشد در ملتان و گوشت آن بغایت لذیذ میشود. (برهان ) (آنندراج ) (فهرست مخزن الادویه ).
-
کروه
لغتنامه دهخدا
کروه . [ ] (اِ) «ابوریحان » گوید: یکی از ثقاة چنان خبر داد که در اطراف کشمیر بیخی است که او را کروه گویند و در وقتی که آن نواحی هوا گرم شود به آن دفع مضرت گرما کنند و این خاصیت در وی عظیم است یکی از اهل ملتان چنان خبر داد که در نواحی ملتان نباتی است ...
-
راجو قتال
لغتنامه دهخدا
راجو قتال . [ ق ِ ] (اِخ ) از دانشمندان هند و برادر «جهانگشت شیخ جلال » بوده است . قبراو در قصبه ٔ اوچه از ملتان واقع است و در 806 درگذشته . تحفة النصایح از اوست . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
مولتان
لغتنامه دهخدا
مولتان . (اِخ ) نام بتی بزرگ بوده است به ملتان و از همه جای هندوستان به حج آیند به زیارت آن بت . (از حدود العالم ). نام بتی بوده است سابقاً در شهر مولتان هند و از اقصی نقاط به زیارت آن بت می شتافته اند و در هر حال ثروت هنگفتی در راه نذر و نیاز و متول...
-
سارنگ
لغتنامه دهخدا
سارنگ . [ رَ ] (اِخ ) از امرای سلطان فیروز شاه بود، و بعدها هنگام حمله ٔ پیرمحمد جهانگیر پسر امیرتیمور گورکان به ملتان حکومت آنجا و صاحب اختیاری هند را داشت و مغلوب پیرمحمد گردید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 471 و 480 شود.
-
فرج بیت الذهب
لغتنامه دهخدا
فرج بیت الذهب . [ ف َ ج ُ ب َ تِذْ ذَ هََ] (اِخ ) شهر ملتان را گویند. مسلمانان این شهر را فتح کردند و طلای بسیاری به دست آوردند و توسعاً چنین نام به آن دادند. (از معجم البلدان ). رجوع به گاهنامه ص 44 و جهانگشای نادری چ عبداﷲ انوار ص 456 شود.
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) (شیخ یوسف ) نام نخستین مؤسس دولت مستقل اسلامی در ناحیه ٔ ملتان از هندوستان است . وی در تاریخ 847 هَ . ق .به حکومت نایل گردید و یکی دو سال فرمانروایی کرد وآنگاه درگذشت . اخلاف وی ملقب به «لنکا» تا سال 908 هَ . ق . فرمانفرمایی دا...
-
سمندور
لغتنامه دهخدا
سمندور. [ س َ م َ ] (اِخ ) نام ولایتی است که از آنجا عود آورند. (برهان ) (جهانگیری ). شهری است نزدیک ملتان . (منتهی الارب ) : از سمندورتا بخیزد عودتا همی ساج خیزد از سندور. خسروی .ز خرخیز و سمندور و ز کافوربیارد بوی مشک و عود و کافور.فخر گرگانی (از ج...