سمندور. [ س َ م َ ] (اِخ ) نام ولایتی است که از آنجا عود آورند. (برهان ) (جهانگیری ). شهری است نزدیک ملتان . (منتهی الارب ) :
از سمندورتا بخیزد عود
تا همی ساج خیزد از سندور.
ز خرخیز و سمندور و ز کافور
بیارد بوی مشک و عود و کافور.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سمندور. [ س َ م َ ] (اِخ ) نام ولایتی است که از آنجا عود آورند. (برهان ) (جهانگیری ). شهری است نزدیک ملتان . (منتهی الارب ) :
از سمندورتا بخیزد عود
تا همی ساج خیزد از سندور.