کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملام
/malām/
معنی
سرزنش کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملام
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) سرزنش کردن . 2 - (اِمص .) سرزنش .
-
ملام
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (ص .) ملامت شده ، ملوم .
-
ملام
لغتنامه دهخدا
ملام . [ م َ ] (ع مص ) نکوهیدن . ملامة. لَوم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مصدر میمی است به معنی ملامت کردن . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به ملامت شود. || (اِمص ) نکوهش . سرزنش . ملامت . سرکوفت . بیغار. بیغاره . گواژه . (یادداشت به خط مرحوم دهخد...
-
ملام
لغتنامه دهخدا
ملام . [ م ُ ] (ع ص ) نکوهش کرده شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ملام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] malām سرزنش کردن.
-
ملام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] molām ملوم؛ ملامتشده.
-
واژههای مشابه
-
ملأم
لغتنامه دهخدا
ملأم . [ م َ / م ِ ءَ ] (ع ص ) آنکه عذر ناکسان خواهد. مِلاَّم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملاَّم شود.
-
ملأم
لغتنامه دهخدا
ملأم . [ م َ ءَ] (ع ص ) ناکس و زفت . ملأمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ناکس زفت و گویند: یا ملأم ؛ یعنی ای لئیم و ای ناکس سزاوار نکوهش . (ناظم الاطباء).
-
ملأم
لغتنامه دهخدا
ملأم . [ م ُ ل َءْ ءَ ] (ع ص ) زره پوش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زره پوشنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ملاَّم
لغتنامه دهخدا
ملاَّم . [ م ِ ] (ع ص ) (از «ل ء م ») آنکه عذر ناکسان خواهد. مِلأَم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملأم شود.
-
مُلام
لهجه و گویش بختیاری
molâm ملایم، نیمگرم، ولرم.
-
واژههای همآوا
-
ملعم
لغتنامه دهخدا
ملعم . [ م َ ع َ ] (اِ) بر وزن و معنی مرهم باشد و بعضی گویند ملعم کهنه وپنبه ای است که مرهم را در آن مالند و بر زخم نهند وروغن مالیدن بر اعضا را نیز گویند و در هندوستان مَردَن . و با غین نقطه دار هم به نظر آمده است . (برهان ) (آنندراج ). مرهم نهادگی ...
-
ملاَّم
لغتنامه دهخدا
ملاَّم . [ م ِ ] (ع ص ) (از «ل ء م ») آنکه عذر ناکسان خواهد. مِلأَم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملأم شود.