کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقاوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقاوم
/moqāvem/
معنی
آنکه در برابر کسی بایستد و مقاومت کند؛ ایستادگیکننده؛ پابرجا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. استوار، بادوام، سخت، پایدار، ثابت
۲. پادار
۳. متمکن
۴. سرسخت ≠ سست، غیرمقاوم
برابر فارسی
پایدار، ایستا
دیکشنری
adamant, impervious, pertinacious, proof _, repellent, resistant, stubborn, sturdy, tenacious
-
جستوجوی دقیق
-
مقاوم
واژگان مترادف و متضاد
۱. استوار، بادوام، سخت، پایدار، ثابت ۲. پادار ۳. متمکن ۴. سرسخت ≠ سست، غیرمقاوم
-
مقاوم
فرهنگ واژههای سره
پایدار، ایستا
-
مقاوم
فرهنگ فارسی معین
(مُ وِ) [ ع . ] (اِفا.) مقاومت کننده ، ایستادگی کننده .
-
مقاوم
لغتنامه دهخدا
مقاوم . [ م ُ وِ ] (ع ص ) برابری کننده با کسی در کشتی و جز آن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حریف و خصم و آنکه برمی خیزد برخلاف دیگری . (ناظم الاطباء). || آنکه می ایستد در نزد کسی . (ناظم الاطباء). و رجوع به مقاومة شود. || مأخوذ ا...
-
مقاوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moqāvem آنکه در برابر کسی بایستد و مقاومت کند؛ ایستادگیکننده؛ پابرجا.
-
مقاوم
دیکشنری فارسی به عربی
حجر صلب
-
واژههای مشابه
-
resistant starch
نشاستۀ مقاوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی نشاستۀ طبیعی یا اصلاحشده که در برابر تجزیه و آبکافت مقاوم است
-
hardening-off, hardening 2
مقاومسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] سازگار کردن گیاه در مقابل یک تنش محیطی با قرار دادن تدریجی آن در همان شرایط تنش
-
rust-resistant
زنگمقاوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] ویژگی مادهای که در برابر زنگزدگی مقاوم شده است
-
طبقه ٔ مقاوم
لغتنامه دهخدا
طبقه ٔ مقاوم . [ طَ ب َ ق َ / ق ِ ی ِ م ُ وِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طبقه ای است از سلولهای زیر اپیدرم بساک گیاهان . رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 461 شود.
-
hardened site
ایستگاه مقاوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ایستگاهی که برای حفاظت آن در مقابل سلاحهای متعارف معمولاً در زیر پوششی از سنگ یا بتن ساخته میشود
-
electromagnetic hardening 2
مقاومسازی الکترومغناطیسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] اقداماتی برای حفاظت از کارکنان و تأسیسات و تجهیزات در مقابل اثرات ناخوشایند انرژی الکترومغناطیسی ازطریق پالایش و تضعیف و عایقبندی و اتصال به زمین
-
hard missile base
پایگاه موشکی مقاوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] پایگاهی موشکی که در مقابل انفجار هستهای مقاوم است
-
وعاء مقاوم للحرارة
دیکشنری عربی به فارسی
نوعي غذاي مرکب از گوشت وارد , ظرف خوراک پزي سفالي ياشيشه اي