کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقامر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقامر
/moqāmer/
معنی
قمارکننده؛ قمارباز.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. قمارباز، گنجفهباز
۲. شطار
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقامر
واژگان مترادف و متضاد
۱. قمارباز، گنجفهباز ۲. شطار
-
مقامر
فرهنگ فارسی معین
(مُ مِ) [ ع . ] (اِفا.) قمارکننده ، قمارباز.
-
مقامر
لغتنامه دهخدا
مقامر. [ م ُ م ِ ] (ع ص ) به گرو بازنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قمارباز و حریف . (آنندراج ) (غیاث ).قمارکننده . قمارباز. (از ناظم الاطباء) : به یک اندازه اند بر در بخت مرد فرهنگ با مقامر و شنگ . ناصرخسرو.قمر شد با سر زلفش م...
-
مقامر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] moqāmer قمارکننده؛ قمارباز.
-
واژههای همآوا
-
مغامر
لغتنامه دهخدا
مغامر. [ م ُ م ِ ] (ع ص ) در سختی و ازدحام اندازنده خود را بی ترس و بیم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه حمله می کند و جنگ می نماید بی ترس و بیم . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
قابباز
واژگان مترادف و متضاد
قابانداز، قابباز، قمارباز، مقامر
-
قمارباز
واژگان مترادف و متضاد
آسباز، شطار، قابباز، گنجفهباز، مقامر
-
مقامری
لغتنامه دهخدا
مقامری . [ م ُ م ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی مقامر. قماربازی . عمل مقامر : صدهزاران چنین فسون و فریب کرده ام از مقامری به شکیب . نظامی .مستی و مقامری مرا بهتر از آنک بر روی و ریا کنی صلاح ای ساقی . عطار.پیش از آنکه به حضرت خواجه پیوندم به مدتی مقامری ک...
-
صبناء
لغتنامه دهخدا
صبناء. [ ص َ ] (ع اِ) دست مقامر وقتی که مایل گرداند تا حریف خود را فریب دهد و غدر کند با وی . (منتهی الارب ).
-
ابوالفرج
لغتنامه دهخدا
ابوالفرج . [ اَ بُل ْ ف َ رَ ] (اِخ ) محمدبن عبیداﷲ اللجلاج مقامر شطرنجی معروف . رجوع به لجلاج شود.
-
شطار
لغتنامه دهخدا
شطار. [ ش َطْ طا ] (ع ص ) شطرنج باز. || قمارباز. مقامر. (فرهنگ فارسی معین ).
-
ضغو
لغتنامه دهخدا
ضغو. [ ض َغ ْوْ ] (ع مص ) سست و کوفته گردیدن . || ناراستی کردن و خیانت کردن مُقامر. || نالیدن و بانگ کردن گربه و مانند آن . (منتهی الارب ). بانگ کردن روباه . (تاج المصادر).
-
بازنده
لغتنامه دهخدا
بازنده . [ زَ دَ / دِ ] (نف ) بازی کننده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).مقامر. (منتهی الارب ). || مقابل برنده در قمار. || قسمی از کبوتر. (ناظم الاطباء).