کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقالید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقالید
/maqālid/
معنی
= مقلاد
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقالید
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جِ مقلد. 1 - کلیدها. 2 - گنجینه ها.
-
مقالید
لغتنامه دهخدا
مقالید. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِقلاد . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از محیط المحیط). کلیدها : له مقالید السموات و الأرض و الذین کفروابآیات اﷲ أولئک هم الخاسرون . (قرآن 63/39). مفاتیح خزاین بدو سپرد و مقالید ممالک بدو تسلیم کرد. (ترجمه...
-
مقالید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مقلاد] [قدیمی] maqālid = مقلاد
-
واژههای مشابه
-
مَقَالِيدُ
فرهنگ واژگان قرآن
کليدها (اين کلمه جمعي است که مفرد ندارد )
-
تسلم مقاليد الحکم
دیکشنری عربی به فارسی
زمام امور را بدست گرفت
-
جستوجو در متن
-
زمام امور را بدست گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
تسلم مقاليد الحکم
-
مقلید
لغتنامه دهخدا
مقلید. [ م ِ ] (معرب ، اِ) کلید. (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن ). کلید. فارسی معرب و لغتی است در «اقلید». ج ، مقالید. (المعرب جوالیقی ).
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) مرزبان شروین بن رستم بن شروین جیل جیلان اصفهبد طبرستان . ابوریحان بیرونی کتاب مقالید علم الهیئة را به نام او کرده است .
-
مقلاد
لغتنامه دهخدا
مقلاد. [ م ِ ] (ع اِ) کلید. مقلید. ج ، مقالید. (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن ). کلید.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : سه نام از نامهای بزرگ عز اسمه که ... مقلاد خیرات و مفتاح حسنات است تحفه آورده . (سندبادنامه ). || گنجینه...
-
مغربی
لغتنامه دهخدا
مغربی . [ م َ رِ ] (اِخ ) عیسی بن محمدبن محمدبن احمد المغربی الجعفری الثعالبی الهاشمی . در عصر خویش از فقهای بزرگ مغرب بود. در زواوه (ناحیه ای در مغرب ) ولادت و نشأت یافت و به مدینه رفت و در مکه مجاورت اختیار کرد و همانجا درگذشت . او راست : مقالید ا...
-
حامد
لغتنامه دهخدا
حامد. [ م ِ ] (اِخ ) ابن خضر الخجندی ، مکنی به ابومحمود. از بزرگان علماء ریاضی و رصد معاصر فخرالدوله ٔ دیلمی ، وی در مثلثات مستقیمه و کرویه تتبعات داشته و بطوری که ابوریحان بیرونی در کتاب «مقالید علم هیئت » می آرد، شکل مغنی در مثلثات کروی (اُکر) از ا...
-
صاعدیان
لغتنامه دهخدا
صاعدیان . [ ع ِ ] (اِخ ) خاندانی معروف است که در اصفهان میزیست و ریاست حنفیان آن سامان داشت . و خاندان خجند نیز ریاست شافعیان داشت . در ترجمه ٔ محاسن اصفهان آرد: خلاصه ٔ آل صاعد نظام الدین قوام الاسلام تغمده اﷲ بمغفرته که پیوسته از روزگار دیرینه باز ...
-
صرامت
لغتنامه دهخدا
صرامت . [ ص َ م َ ] (ع اِمص ) جلادت . (تاج المصادر بیهقی ). دلیری و چالاکی . (از منتهی الارب ). دلاوری . (غیاث ). شجاعت . جلدی . || (مص ) قطع کردن . (غیاث از صراح ). بریدن . (غیاث از صراح ). || (اِمص ) بزرگی . (غیاث از مجموع اللغات ) : و این صاحب وزی...