کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغربل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مغربل
/moqarbal/
معنی
۱. فرومایه؛ ناکس.
۲. کشتۀ ورمکرده؛ آماسیده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مغربل
فرهنگ فارسی معین
(مُ غَ بِ) [ ع . ] (ص .) 1 - فرومایه ، ناکس . 2 - سوراخ سوراخ .
-
مغربل
لغتنامه دهخدا
مغربل . [ م ُ غ َ ب َ ] (ع ص ) فرومایه و ناکس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کشته ٔبرآماسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ملک رونده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). المل...
-
مغربل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moqarbal ۱. فرومایه؛ ناکس.۲. کشتۀ ورمکرده؛ آماسیده.
-
واژههای مشابه
-
مُغَربِل
لهجه و گویش تهرانی
غربالگر
-
مُغَربِل ری
لهجه و گویش تهرانی
نان به نرخ روز خور
-
واژههای همآوا
-
مُغَربِل
لهجه و گویش تهرانی
غربالگر
-
جستوجو در متن
-
کباره
لغتنامه دهخدا
کباره . [ ک َ رَ / رِ ] (اِ) کبار. کوار. سبدی را گویند که میوه و امثال آن در آن کنند و بر چاروا بار نمایند و از جایی به جایی برند. (برهان ). سبدی که میوه و امثال آن بر آن کنند و بر خر کرده در شهر آورند. (آنندراج ). کواره . زنبیل : ترا این تن یکی خانه...
-
بیخته
لغتنامه دهخدا
بیخته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) چیزی که از غربال رد شده باشد. (ناظم الاطباء). منخول . مغربل : هرگز نبرد کسی ببازارنابیخته گندم بهایی . ناصرخسرو.|| پیچیده : مطوی برابر (مقابل ) منشور، و اصل نشر خلاف طی باشد و منه : نشرالموتی ؛ای احیاهم ، برای آنکه تا مر...
-
نسیف
لغتنامه دهخدا
نسیف . [ ن َ ] (ع اِ) سخن پنهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ خطی ) (ناظم الاطباء). کلام خفی . (المنجد) (از اقرب الموارد). || راز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ خطی )(ناظم الاطباء). سِرّ. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)(المنجد). راز با همدیگر. ...
-
پنجره
لغتنامه دهخدا
پنجره . [ پ َ ج َ رَ / رِ ] (اِ) دریچه ای بود در دیوار که به بیرون نگرند. (لغت نامه ٔ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). آنچه در بعضی عمارات مشبک سازند. (غیاث اللغات ). دریچه ای بود مشبک . مشبکی باشد که در سرایها بر دریچه ها نهند. (صحاح الفرس ). بالگانه (حاشیه ٔ...
-
سپنج
لغتنامه دهخدا
سپنج . [ س ِ پ َ ] (اِ) مهمان . (برهان ) : ببازارگان گفت ما را سپنج توان کرد کز ما نبینی تو رنج . فردوسی . || عاریت . (برهان ) : نخواهم که باشد مرا بوم و گنج زمان و زمین از تو دارم سپنج . فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 617). || کنایه از دنیا. (آنندراج )....
-
ناکس
لغتنامه دهخدا
ناکس . [ ک َ ] (ص مرکب ) بدسرشت . فرومایه . کمینه . دون . پست . خوار. ذلیل . (از ناظم الاطباء). دنی . (دهار) (منتهی الارب ). خسیس . (زمخشری ) (دهار). مردم فرومایه و بدجوهر. (آنندراج ). رذل . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). نالایق . نااهل . (غیاث ). ...