کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مغانی
/maqāni/
معنی
جا؛ منزل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مغانی
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جِ معنی . 1 - منازل . 2 - چاره ها.
-
مغانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) جِ مغینه ؛ زنان سرود - گوی .
-
مغانی
لغتنامه دهخدا
مغانی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مَغنی ̍. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جاهای با اهل و باشندگان . جاهای مسکون : شهری دید از غرایب مبانی و عجایب مغانی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 412). اکناف آن اکتاف اشراف دهر را حاوی شده و اطراف آن ط...
-
مغانی
لغتنامه دهخدا
مغانی . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عامیانه ٔ مُغَنّیَة. (از محیط المحیط) (از دزی ). زنان سرودگوی . غناکنندگان و سرایندگان : سرود رود درود سلطنت او می داد و او غافل ، اغانی مغانی بر مثالث و مثانی مرثیه ٔ جهانبانی او می خواند. و او بیخبر. (نفثة المصدور چ ی...
-
مغانی
لغتنامه دهخدا
مغانی . [ م ُ ] (ص نسبی ) منسوب به مغان که جمع مغ باشد. (ناظم الاطباء) : خروش مغانی برآورد زارفراوان ببارید خون بر کنار. فردوسی .مغنی ره باستانی بزن مغانه نوای مغانی بزن . نظامی .و رجوع به مغ و مغان شود.
-
مغانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مغنی] [قدیمی] maqāni جا؛ منزل.
-
واژههای مشابه
-
علی مغانی
لغتنامه دهخدا
علی مغانی . [ ع َ ی ِ م ُ ] (اِخ ) ابن لطف علی مغانی تبریزی . رجوع به علی تبریزی شود.
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن لطف علی مغانی تبریزی . رجوع به علی تبریزی شود.
-
مجسط
لغتنامه دهخدا
مجسط. [ م ِ ج َ ] (اِخ ) نام موبدی بوده فارسی نژاد که کتاب مجسطی مغانی منسوب به اوست . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). این کلمه را به فقه اللغه ٔ عامیانه از مجسطی ساخته اند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به مجسطی شود.
-
مغنی
لغتنامه دهخدا
مغنی . [ م َ نا ] (ع اِ) آنجا که فرودآیند. (مهذب الاسماء). جای و منزل که بدان اهل آن بی نیاز و غنی گردیدند، سپس از آن کوچ کردند، یا عام است . جای بااهل و باشندگان . ج ، مغانی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). منزلی که در آن اقامت کنند...
-
علی تبریزی
لغتنامه دهخدا
علی تبریزی . [ ع َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) ابن لطف علی مغانی تبریزی . فقیه و اصولی قرن سیزدهم هجری بود که در سال 1284 هَ . ق . درگذشت . او راست : تقریر بحث حسین الترکی و المامقانی فی الاصول ، در هفت مجلد. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ٔ عاملی ج 42...
-
یعقوب
لغتنامه دهخدا
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن صابربن برکات حرانی ، مکنی به ابویوسف و ملقب به نجم الدین . شاعربود و به سبب تبحر در علم منجنیق به منجنیق شهرت داشت . کتابی به نام «عمدةالسالک فی سیاسة الممالک » نوشت ولی آن را ناتمام گذاشت . اشعاری در ستایش خلفا و وزیران دا...
-
غرائب
لغتنامه دهخدا
غرائب . [ غ َ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غریبة. زنانی که دور از وطن باشند. (از اقرب الموارد). || دوران . مقابل قرائب . || چیزهای نو و نادر. (آنندراج ). چیزهای عجیب و شگفت آور و غیر مأنوس : پس از نماز پیشین از کار علف فارغ شدیم ، امیر به خنده میگفت این حدیث...