غرائب . [ غ َ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غریبة. زنانی که دور از وطن باشند. (از اقرب الموارد). || دوران . مقابل قرائب . || چیزهای نو و نادر. (آنندراج ). چیزهای عجیب و شگفت آور و غیر مأنوس : پس از نماز پیشین از کار علف فارغ شدیم ، امیر به خنده میگفت این حدیث برطریق غرائب و عجائب . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 622). شهری دید از غرائب مبانی و عجائب مغانی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی 1272 هَ . ق . ص 412). پسر گفت ای پدر فوائد سفر بسیار است از نزهت خاطر... وشنیدن غرائب . (گلستان سعدی ). رجوع به غریبة شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.