کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معیشة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معیشة
لغتنامه دهخدا
معیشة. [ م َ ش َ ] (ع مص ) زیستن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) زندگانی . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): و کم اهلکنا من قریة بطرت معیشتها فتلک مساکنهم لم تسکن ...
-
واژههای مشابه
-
مَعِيشَةً
فرهنگ واژگان قرآن
آذوقه و هر چيزي است که با آن زندگي ميکنند- زندگی (کلمه معيشت از مشتقات عيش است وکلمه عيش تنها در حيات جانداران استعمال ميشود ، و اين کلمه اخص از کلمه حيات است چون حيات هم در مورد جاندار بکار ميرود ، و هم در مورد خداي تعالي ، و هم فرشتگان ، ولي کلمه ...
-
واژههای همآوا
-
معیشت
واژگان مترادف و متضاد
۱. زندگانی ۲. ارتزاق، رزق، روزی، گذران، معاش
-
معیشت
فرهنگ فارسی معین
(مَ شَ) [ ع . معیشة ] (اِمص .) آنچه که به وسیلة آن زندگانی کنند.
-
معیشت
لغتنامه دهخدا
معیشت . [ م َ ش َ ] (ع اِمص ، اِ) زندگانی . (غیاث ). زیست . زندگی . زندگانی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هر که از کسب ... اعراض نماید نه اسباب معیشت خویش تواند ساخت و نه دیگران در تعهد تواند داشت . (کلیله و دمنه ). و شاید بود که کسی را برای فراغ ا...
-
معیشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: معیشة، جمع: معایش] ma'išat ۱. زندگانی.۲. آنچه بهوسیلۀ آن زندگانی کنند، از خوردنی و آشامیدنی.
-
جستوجو در متن
-
معیشت
فرهنگ فارسی معین
(مَ شَ) [ ع . معیشة ] (اِمص .) آنچه که به وسیلة آن زندگانی کنند.
-
معیش
لغتنامه دهخدا
معیش . [ م َ ] (ع مص ) زیستن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). عیش . معاش . معیشة. و رجوع به معیشة شود. || (اِ) زندگانی . || آنچه بدان زندگانی کنند. || جایی که در آن زندگانی کنند. ج ، معایش . (ناظم الاطباء). و رجوع ب...
-
عیش
لغتنامه دهخدا
عیش . [ ع َ ] (ع مص ) زیستن . (از منتهی الارب ).زندگانی کردن . (آنندراج ). زیست و زیست کردن . (از ناظم الاطباء). مَعاش . مَعیش . مَعیشة. عَیشة. عَیشوشة. رجوع به معاش و معیش و معیشة و عیشة و عیشوشة شود.
-
ابوالعرب
لغتنامه دهخدا
ابوالعرب . [ اَ بُل ْ ع َ رَ ] (اِخ ) ابن معیشة. رجوع به تاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک ص 319 س 16 شود.
-
معایش
لغتنامه دهخدا
معایش . [ م َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ معیشة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ترجمان القرآن ). اسباب زندگانی . ج ِ معیشت . (آنندراج ) (غیاث ). اسباب زندگانی و لوازم زندگانی . (ناظم الاطباء) : ابواب معایش لشکر در انحطاط افتاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص ...
-
تکدر
لغتنامه دهخدا
تکدر. [ ت َ ک َدْ دُ ] (ع مص ) تیره شدن آب و عیش و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). تیره عیش شدن . (زوزنی ). تیره شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و یقال :تکدر و تکدرت معیشة. (اقرب الموارد). کدورت و تیرگی و تاریکی و مهمو...