معیشة. [ م َ ش َ ] (ع مص ) زیستن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) زندگانی . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): و کم اهلکنا من قریة بطرت معیشتها فتلک مساکنهم لم تسکن من بعدهم الا قلیلاً و کنا نحن الوارثین . (قرآن 58/28). || خوردنی و نوشیدنی و مانند آن که بدان زندگی نمایند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).آنچه بدان زندگانی کنند. (آنندراج ). || ماده ٔ حیات . (منتهی الارب ). ماده ٔ حیات و زندگانی . (ناظم الاطباء). آنچه مایه ٔ حیات است و هرآنچه کسب کنند از طعام و جز آن که بدان وسیله زندگی کنند. (از اقرب الموارد). || هرچه بدان یا در آن زیست و زندگانی باشد. ج ، معایش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زمان یا مکان که در آن زندگی کنند. ج ، معایش ، (از اقرب الموارد). و رجوع به معیشت شود. || المعیشة الضنک ؛ عذاب قبر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در آیه ٔ قرآن «ان له معیشة ضنکاً» مراد عذاب قبر است . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.