کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معتزله ٔ شیعه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
علی معدل
لغتنامه دهخدا
علی معدل . [ ع َی ِ م ُ ع َدْ دَ ] (اِخ ) ابن احمدبن طالب معدل . از دانشمندان علم کلام معتزله بود و در سال 386 یا 387 هَ . ق . درگذشت . او را کتابی است در رد بر شیعه . (از معجم المؤلفین از لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 196).
-
هشامیه
لغتنامه دهخدا
هشامیه . [ هَِمی ی َ ] (اِخ ) از فِرَق اهل کلام و از مشبهه ٔ شیعه وشام دو طایفه اند: هشامیه ٔ اول که اصحاب هشام بن الحکم اند و هشامیه ٔ دوم که اصحاب هشام بن سالم جوالیقی هستند و آنها را جوالیقیه هم میگویند. این دو فرقه را نباید با هشامیه ٔ معتزله ، ا...
-
جعفریه
لغتنامه دهخدا
جعفریه . [ ج َ ف َ ری ی ِ ] (اِخ ) کسانی که بامامت و غیبت و رجعت امام جعفر صادق معتقد بوده اند و گویا رئیس این فرقه عبدالرحمان بن محمد از مؤلفین و متکلمین شیعه بود. (ترجمه ٔ الملل و النحل شهرستانی ص 12ضمیمه ) (الفهرست ص 198) (خطط ج 4 ص 177). و این ف...
-
شیطانیه
لغتنامه دهخدا
شیطانیه . [ ش َ نی ی َ ] (اِخ ) شیطانیة. نامی است که معاندان شیعه به پیروان محمدبن نعمان ملقب به مؤمن الطاق داده اند، چه آنان محمد را شیطان الطاق می گفتند. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون نویسد: فرقه ای از غُلات شیعه اند و منسوب به محمدبن نعمان ملقب به ش...
-
مؤمن
لغتنامه دهخدا
مؤمن . [ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) مؤمن الطاق . مؤمن طاق . صاحب الطاق . (اهل سنت و جماعت اورا لقب شیطان الطاق دهند). وی به طاق (قلعه ای به طبرستان ) سکونت داشت و نسبت او بدان قلعه است . (یادداشت مؤلف ) (از منتهی الارب ). ابوجعفر احول محمدبن النعمان از ا...
-
حبیش
لغتنامه دهخدا
حبیش . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن مبشر. نجاشی در رجال خود او را برادر جعفربن مبشر،دانسته ، گوید: مکنی به ابوعبداﷲ و از شیعه است و احادیث عامه را بسیار روایت کرده . و کتاب بزرگ و نیکی تألیف کرده و «اخبار السلف » نامیده و در آن متقدمان بر علی را ناسزا گفت...
-
شیخ مفید
لغتنامه دهخدا
شیخ مفید. [ ش َ خ ِ م ُ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن نعمان بغدادی معروف به ابن المعلم (ذیقعده ٔ سال 336 - 413 هَ . ق . در بغداد). وی استاد شیخ طوسی و سید مرتضی بوده است و سید مرتضی در میدان اشنان بغداد بر جنازه ٔ او نماز گزارده . شیخ مفید فقیه و متکلم امام...
-
اصولی
لغتنامه دهخدا
اصولی . [ اُ ] (ص نسبی ) عالم متعمق در اصول علوم یا متمسک به اصول یا رونده بر مقتضای اصول . (از قطر المحیط). طایفه ای از علمای اسلام که در امور شرعیه به علم اصول عمل میکنند. مقابل اخباری . (ناظم الاطباء). میان اصولیان و اخباریان کشمکشها و اختلافهایی ...
-
سکاک
لغتنامه دهخدا
سکاک . [ س َک ْ کا ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن خلیل مشهور بسکاک شاگرد ابومحمد هشام بن الحکم (وفاتش در حدود 199هَ .ق .) و از معاصرین چند نفر از مشاهیر معتزله مثل ابوعثمان عمربن بحر جاحظ (160 - 255) و جعفر محمدبن عبداﷲ اسکافی (وفاتش در 240) و ابوالفضل جعفر...
-
بداء
لغتنامه دهخدا
بداء. [ ب َ ] (ع مص ) بداءة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آشکار شدن رأیی که قبلاً نبوده است . (از تعریفات جرجانی ). بداء یعنی ظهور امری یا رأیی بعد از خفاء آن ، این اصطلاح کلامی است و مبنای بحث آن چنین است که آیا بداء درباره ٔ خدای جائز است یا نه...
-
صالحیة
لغتنامه دهخدا
صالحیة. [ ل ِ حی ی َ ] (اِخ ) نام پیروان حسن بن صالح بن حی است وآنان را در شمار معتزلة آرند. (کشاف اصطلاحات الفنون از شرح مواقف ). لیکن صالحیه هر چند در اصول پیرو معتزله اند، آنان را معتزلی نتوان خواند. شهرستانی در ملل و نحل گوید: صالحیه در امر امامت...
-
امامت
لغتنامه دهخدا
امامت . [ اِ م َ ] (ع مص ، اِمص ) پیشوایی کردن . پیشوا و امام بودن . ریاست عامه . رجوع به اِمامَة شود : جزم داشتم به آنکه امامت حق اوست . (تاریخ بیهقی ).امام امم ناصرالدین که در دین امامت جز او را مسلم ندارم . خاقانی .به امامت و خلافت او تبرک و تیمن ...
-
حشویه
لغتنامه دهخدا
حشویه . [ ح َش ْ وی ی َ / ح َ ش َ وی ی َ ] (اِخ ) طوایفی هستند از مبتدعة و معتزلة و مرجیة و جبریة و شیعة و خوارج (از نظر اهل سنت و جماعت ). تهانوی گوید: گروهی هستند که به ظواهرآیات کلام آلهی متمسک شده و به تجسم و غیره قائل گردیده . و آنان یکی از فرقه...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن اسحاق بن ابی سهل بن نوبخت مکنی به ابوسهل (237-311 هَ . ق .). نجاشی در رجال او را یاد کرده گوید: شیخ المتکلمین و جاری مجرای وزراء بود.تألیفات بسیار دارد و فهرست آنرا آورده . شیخ طوسی در فهرست گوید: شیخ متکلمان بغداد...
-
صفاتیة
لغتنامه دهخدا
صفاتیة. [ ص ِ تی ی َ ] (اِخ ) گروهی از قدمای متکلم اند که برای خداوند تعالی صفاتی بعنوان صفات ازلیه مثل علم و قدرت و حیات و اراده و سمع و بصر و کلام و جلال و اکرام و جود و انعام و عزت و عظمت اثبات میکردند و بین صفات ذات و صفات فعل فرقی نمیگذاشتند، بل...