کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معالاة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معالاة
لغتنامه دهخدا
معالاة. [ م ُ ] (ع مص ) برآمدن بر چیزی . (از منتهی الارب ). برآمدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بلند برآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بلند گردانیدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب ...
-
واژههای همآوا
-
معالات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . معالاة ] 1 - (مص ل .) با کسی در بلندی نبرد کردن ، معارضه کردن در بلندی . 2 - (اِمص .) ستیزه در بلندی .
-
مائلات
لغتنامه دهخدا
مائلات . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مائلة. (از منتهی الارب ). رجوع به مائلة شود.
-
معالات
لغتنامه دهخدا
معالات . [ م ُ ] (ع مص ) معالاة. رجوع به معالاة و ماده ٔ بعد شود.
-
معالات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: معالاة] [قدیمی] mo'ālāt ۱. بلند کردن؛ بلند قرار دادن.۲. در بلندی با کسی معارضه کردن.
-
جستوجو در متن
-
معالات
لغتنامه دهخدا
معالات . [ م ُ ] (ع مص ) معالاة. رجوع به معالاة و ماده ٔ بعد شود.
-
معالات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . معالاة ] 1 - (مص ل .) با کسی در بلندی نبرد کردن ، معارضه کردن در بلندی . 2 - (اِمص .) ستیزه در بلندی .
-
معالات کردن
لغتنامه دهخدا
معالات کردن . [ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با کسی در بلندی نبرد کردن . در بلندی با کسی یا چیزی رقابت کردن : و لشکری که بدان با روزگار معادات و با فلک معالات توان کرد... در جهان آواره گشته ... (نفثةالمصدور). و رجوع به معالاة شود.
-
بلند گردانیدن
لغتنامه دهخدا
بلندگردانیدن . [ ب ُ ل َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) بلند کردن . افراشتن . بالا بردن . اًسناء. اًسنام . (تاج المصادربیهقی ). اًعلاء. اًکباح . (منتهی الارب ). اًنشاء.تَرقیة. تَسنیة. تَعلیة. تَمتع. سَمک . (تاج المصادربیهقی ). عُلوّ. قَفص . مُعالاة. (از منتهی ا...
-
بلند کردن
لغتنامه دهخدا
بلند کردن . [ ب ُ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برداشتن . (ناظم الاطباء). برداشتن چیزی و بالا بردن . (فرهنگ فارسی معین ). رفع؛ چون بلند کردن چیزی را از زمین . (یادداشت مرحوم دهخدا). از جای برداشتن . از جای برگرفتن : آتشی کاب را بلند کندبرتن خویش ریشخند کند...
-
برآمدن
لغتنامه دهخدا
برآمدن . [ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) بالا رفتن .(ناظم الاطباء). بالا آمدن . (فرهنگ فارسی معین ). رسیدن . بلند شدن . بالا گرفتن . بالا کشیدن . بر شدن . بربلندی رفتن . به هوا رفتن . علاء. تعلیه . معالاة. تعلی . تعالی . استعلاء. اعلیلاء. بر بلندی برآمدن ....