کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مظلم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مظلم
/mozlem/
معنی
۱. تاریک؛ بسیارتاریک.
۲. شب تاریک.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تار، تاریک، تیره، ظلمانی ≠ روشن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مظلم
واژگان مترادف و متضاد
تار، تاریک، تیره، ظلمانی ≠ روشن
-
مظلم
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ) [ ع . ] (اِفا.) بسیار تاریک و ظلمانی .
-
مظلم
فرهنگ فارسی معین
(مُ لَ) [ ع . ] (اِمف .) تاریک کرده شده .
-
مظلم
لغتنامه دهخدا
مظلم . [ م ُ ظَ ل َ ] (ع اِ) کرکس . || زاغ . || گیاه در زمینی روئیده که پیش از این باران نرسیده آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). گیاه در زمین بی باران . (ناظم الاطباء).
-
مظلم
لغتنامه دهخدا
مظلم . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) یوم مظلم ؛ روز بسیارشر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) (ازاقرب الموارد). || تاریک . (مهذب الاسماء) (غیاث ). شب تاریک . (آنندراج ). بسیار تاریک و ظلمانی .(ناظم الاطباء). تار. تاری . تاریک . ظلمانی ....
-
مظلم
دیکشنری عربی به فارسی
تيره
-
مظلم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mozlem ۱. تاریک؛ بسیارتاریک.۲. شب تاریک.
-
واژههای همآوا
-
مزلم
لغتنامه دهخدا
مزلم . [ م ُ زَل ْ ل َ ] (ع ص ) سبک و چست . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رجل مزلم ؛ مرد بدغذا و به بدی پرورش یافته و مرد سبک هیئت . (ناظم الاطباء). || کوتاه . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ظریف . || اسب گرداندام توا...
-
مزلم
لغتنامه دهخدا
مزلم . [ م ُ زَل ْ ل ِ ] (ع ص ) مرد بد غذادهنده . || گرداننده ٔ آسیا و گیرنده ٔ کنارهای آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
ظلمانی
واژگان مترادف و متضاد
تار، تاریک، تیره، سیاه، قیرگون، مظلم ≠ روشن
-
کورنمایش
لغتنامه دهخدا
کورنمایش . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ی ِ ] (ص مرکب ) تاریک . (آنندراج ). تاریک و تیره و مظلم . (ناظم الاطباء).
-
غبس
لغتنامه دهخدا
غبس . [ غ َ ب ِ ] (ع ص ) تاریک . مظلم . (دزی ج 2 ص 200).
-
مدجان
لغتنامه دهخدا
مدجان . [ م ِ ] (ع ص ) لیلة مدجان ، شب تاریک . (آنندراج ) (منتهی الارب ). مظلم . (از متن اللغة).